پارسال بهار دستهجمعی خسته بودیم به شدت (طنز)
هفتاد درصد از خانوارها امسال به سفر نرفتند /مقصد اجباری گردشگران ۱۴۰۰
راضیه حسینی
بر اساس گزارشی که مرکز آمار از میزان سفرها در سال ۱۴۰۰ منتشر کرد تنها ۳۰ درصد از خانوارهای کشور در این سال به سفر رفتند که نمایانگر حذف ۷۰ درصدی سفر از زندگی خانوارهاست.
با این شرایط بهتر است در ترانههای جدید و قدیم کمی بازنگری انجام شود. ممکن است مردمی که دیگر توانایی سفر رفتن ندارند با شنیدن ترانه «پارسال بهار دستهجمعی رفته بودیم زیارت» دلشان هوای سفر کند.
آنوقت فکر میکنند چیزی کم دارند و دچار غم میشوند. اما اگر به جای آن ترانه دیگری بیاید، مشکل برطرف میشود.
مثلاً اگر ترانه به این شکل شروع شود «پارسال بهار دستهجمعی خسته بودیم به شدت» به مخاطب میفهماند که سفری در کار نیست. از طرف دیگر مشخص میکند بیپولی هیچ نقشی در این قضیه نداشته و صرفاً خستگی باعث ماندن شده.
در واقع هوای بهار حالی به انسان میدهد که مدام دلش میخواهد در خانه بماند و بخوابد. تابستان هم آنقدر گرم است، کسی حال سفر ندارد.
پاییز هم که سرد است و فصل مدارس. زمستان هم که اصلاً حرفش را نزنید. به هیچ وجه فصل مناسبی برای سفر نیست. سرما، برف، تگرگ و… در کمیناند.
در ادامه حذفیات ترانهای، بهتر است به جای «من باشم و تو باشی و یه حال آروم/ یه جاده باشه تا شمال با نم بارون» بشنویم «من باشم و تو باشی و یه حال آروم یه خونه باشه یا اتاق با قسط میزون»
این هم ماندن و آرامش را به انسان القا میکند. میفهماند که مهم این است بتوانی خانه یا اتاقی اجاره کنی و قسطهای وام را بدهی.
اصلاً چه کسی به سفر فکر میکند؟ همین که موفق شدی یک خانه اجاره کنی به اندازه سفر آنتالیا و اقامت در هتلهای پنج ستاره ارزش دارد.
بهتر است در محتوای کتابهای آموزشی مدارس هم بازنگری شود. ممکن است بچهها درسی را ببینند که درباره سفر گفته، و فکر کنند هنوز هم مثل دوران گذشته مردم بیخود و بیجهت به سفر میروند.
بهتر است درباره انشاء «تابستان خود را چگونه گذراندید» هم توضیحی داده شود. مثلاً معلمها بگویند هر کسی تابستان خود را بدون سفر گذارند نمره بیست میگیرد.
به این صورت بعد از چندین سال دیگر هیچ کودکی (مربوط به قشر هفتاد درصدیها) نمیداند سفر چیست و اصلاً چرا زمانی مردم به سفر میرفتند؟
مثل خیلی چیزهای دیگر که به خاطرات پیوست و کسی دیگر یادش نمیآید.