پول برای گمشدن است

راضیه حسینی
رسانه ها: «پول گمشده بانک آینده کجاست/ مگر ممکن است این حجم از پول ناپدید شود؟»
ماندهایم چند بار دیگر باید پول کلان یا دکل بزرگی گم شود تا متوجه شویم که میشود؟ اصلاً از قدیم هم گفتهاند «پول واسه گم شدنه.» این قسمت در ادامهی «ظرف واسه شکستنه» آمده بود که بر اثر مرور زمان حذف شد، و به همین دلیل ما مدام تعجب میکنیم که چطور میشود اینهمه پول یکجا گم شود؟
به نظرمان با این حجم گمشدگی مالی، بهتر است مثل مدارس و باشگاهها، جعبهی اشیای گمشده درست شود. با این تفاوت که در کنار اشیای، اموال هم در نظر گرفته شود. درست است که این جعبه مثل جیب ما همیشه خالی خواهد ماند، اما بودنش باعث آرامش است. همیشه فکر میکنیم جایی برای پیداشدن هم هست و فقط هر بار کلی پول گم نمیشود.
با این جعبه همیشه امیدوار خواهیم ماند که بالاخره شاید یک روزی پولها پیدا شدند. مثلاً یک روزی در خبرها بخوانیم: «امروز در جعبهی گمشدهها یک دکل پیدا شد.» یا «امروز در جعبهی گمشدهها حقوق معوق بازنشستگان پیدا شد.»
شاید حتی یک روزی در این جعبه چیزهای دیگری هم پیدا شود. مثلاً آرزوی بربادرفتهی یک جوان، یا خوشی ازتهدل یک پدر، لبخند از سر شوق یک مادر و ذوق یک کودک.
اصلاً شاید مشکل اصلی، نبود همین جعبه بود، گمشدهها توی هوا سرگردان بودند و نمیدانستند کجا فرود بیایند. شاید هیچوقت مسئولی باعثوبانی گمشدن چیزی نبود، هیچکس مقصر ناپدیدشدن هیچ پولی نبود، فقط چون جعبه نداشتیم پولها پیدا نمیشدند. همین!
جعبهها خیلی دلگرمکنندهاند. ما در مدرسه یکی داشتیم. هر روز میرفتیم سراغش، همهی وسایلش را زیر و رو میکردیم تا شاید رواننویسی که برای تولدمان گرفته بودیم، و یک روز دیدیم نیست، را پیدا کنیم، اما هیچوقت پیدا نشد، ولی هر روز به امید پیداشدنش به مدرس میرفتیم و روز بعد دوباره و دوباره و دوباره.
تا اینکه یک روز توی صف، رواننویسمان، همان که گوشهاش را خودمان علامتگذاری کرده بودیم، دست خانم ایکس دیدیم، دیگر فهمیدیم نباید سراغ جعبه برویم. خیلی ناامید شدیم. ما که زورش را نداشتیم رواننویس را از خانم ایکس بگیریم، فقط گاهی از دور نگاهش میکردیم. از آن روز به بعد دیگر ذوق دیدن جعبه را نداشتیم و با بیحوصلگی به مدرسه میرفتیم.
از آن روز به بعد فهمیدیم امید خیلی چیز خوبی است، حتی واهی و خیالی!








