چرا وقتی بازار صعودی است، معاملهگر ضرر میکند؟

مهدی فتحی مقدم؛ کارشناس اقتصادی
در ذهن بسیاری از افراد، بازار صعودی باید به معنای سودسازی باشد؛ شاخصها سبز است و اخبار مثبت مثل موجی پرقدرت بسیاری را به بازار سهام میکشاند.
اما تجربه عملی و دادهها خلاف این ظاهر را نشان میدهد: شمار چشمگیری از معاملهگران خرد با وجود این موج سبز، در پایان، سبدی سرخ دارند و زیاندیده از میدان خارج میشوند. چرا؟
اکثریت، سفتهباز؛ اقلیت، موفق
آمارها نشان میدهد بین ۶۰ تا ۸۰ درصد فعالان بازار سهام، «سفتهبازان» هستند نه سرمایهگذاران. این افراد اغلب وارد بازار میشوند تا از رشدهای سریع قیمت در سهام پرریسک یا پرخبر بهره ببرند. ورود آنان معمولاً بعد از شکلگیری روند صعودی واضح است؛ یعنی وقتی قیمتها رشد چشمگیری داشته و اخبار سودآوری همه جا پیچیده است.
اما ماهیت سهام پرریسک بدین صورت است که به همان سرعتی که رشد میکنند، سقوط هم میکنند؛ و تقریباً همیشه اکثریت تازهوارد در همین نقطه اوج قیمتی دست به خرید میزنند. موج خرید به جای این که فرصتساز شود، تبدیل به دام میشود، زیرا پس از صعودهای نامتعارف، سقوط معمولاً بسیار تند و بدون هشدار رخ میدهد.
پایان ناخوش پیروی از جمع
تقریباً کمتر از ۲۰ درصد معاملهگران حاضرند خلاف جهت جمع عمل کنند. اکثریت نه بر اساس تحلیل بلکه فقط با پیروی از جو بازار و توصیه کانالها و شایعات عمل میکنند. بر اساس قاعدهای نانوشته تحت عنوان «روند، دوست توست» رفتار میکنند و این رفتار جمعی، ریسک را تشدید میکند. حتی بسیاری از کارگزاران و تحلیلگران مشهور نیز التزام به روند دارند و ریسک سقوط یا اصلاح را کمتر مورد اشاره قرار میدهند، زیرا میدانند اکثریت مشتریانشان دنبال موجاند، نه تحلیل.
این مشکل ریشهای دارد: تصمیمگیری جمعی و قبیلهای باعث میشود معاملهگر در طمع رشد بیشتر، موقعیتهای سود را به سودهای آتی واگذار کند یا در سقوطها، از ترس بیشتر شدن ضرر، حاضر باشد حتی با زیان بیشتر بفروشد. از آنسو، ریسکپذیری بیش از حد معمولاً به نابودشدن اصل سرمایه منجر میشود.
دام اعتماد به نفس کاذب
یکی از مهمترین دامها، همان «بیشبینی بیش از حد توانایی فردی» است. بیش از ۷۰ درصد معاملهگران تصور میکنند در فهم بازار برتری دارند؛ این سوگیری شناختی آنها را به سمت ریسکپذیری و رفتارهای غیرمنطقی سوق میدهد. شکستها را به بازار یا دیگران ربط میدهند و حاضر به تحلیل مجدد یا ویرایش استراتژی شکستخورده نیستند.
این سوگیری در سالهای اخیر، به خصوص در موج خرید سهام کمارزش یا موسوم به «میم» در بازارهای جهانی بسیار بارز بود: موجی که در آن، اکثریت خریداران با هیجان شبکههای اجتماعی و بدون توجه به دارایی یا وضعیت مالی واقعاً شرکت، وارد سهم شدند؛ ولی خیلی زود این اعتماد کاذب به دام زیانهای ویرانگر انجامید و بیش از ۹۵ درصد این سهمها سقوط بیسابقهای را تجربه کردند.
گمانهزنی و ضعف آموزشی
بازار سهام ایران و جهان پر است از کسانی که به امید نوسانگیری سریع وارد میشوند، بدون آن که دانش مدیریت سرمایه و تحلیل بنیادی و تکنیکال را جدی بگیرند. نتیجه، تکرار رفتارهای پرخطر جمعی است؛ خرید در اوج، فروش در کف.
معاملهگر خرد نه فرهنگ سرمایهگذاری دارد، نه صبر لازم برای عبور از دوران رکود و نوسان و نه آموزش لازم درباره مدیریت ریسک و روانشناسی سرمایهگذاری. نتیجه: اکثر سودهای بزرگ نصیب اقلیتی با دانش و تجربه و صبر میشود و اکثریت مجبورند زیانهای پیدرپی را تجربه کنند.
در نهایت، بازار علیرغم روند رو به رشد شاخص، بازندههای زیادی بر جای میگذارد؛ حتی در روزهای سبز و اخبار مثبت.
نمونههای عملی: نتفلیکس و بازار ایران
نماد نتفلیکس نمونهای جهانی از همین پدیده است. سهامی که در بازهای کوتاه بیش از ۳۰ درصد رشد کرد و بعد ناگهانی نصف ارزش خود را از دست داد. خیلیها در موج رشد پیوستند و ضرر کردند اما باقیماندن در سهم با صبر و تحلیل درست، در بلندمدت به سودی عظیم انجامید (افزایش بیش از سه برابری تا ۲۰۲۵).
در بازار ایران هم، سهام پرنوسان بارها منبع سود و زیان بودهاند. به همین دلیل برای کاهش جو هیجانی، دامنه نوسان محدود شد تا از ضررهای سنگینتر عموم جلوگیری شود، هرچند نمیتوان نقش آموزش و صبر را نادیده گرفت.
نتیجهگیری:
بازار صعودی، تضمینکننده سود نیست؛ بازار میدان چالشهای رفتاری، هیجانی و شناختی است. تنها آنها که آموزش دیده، خونسرد و صبور هستند با بکارگیری استراتژی مبتنی بر منطق و تحلیل، امکان بهره بردن از روند سبز را دارند و بقیه، دیر یا زود با سبدی سرختر از آنچه انتظار دارند، بازار را ترک خواهند کرد.