از سیاحت غرب تا کفن و اعلامیه مرگ
صداوسیما: «به ۴۹ مهمان کفن و «اعلامیه مرگ» هدیه دادیم، همهشان استقبال کردند، جز ۳ نفر!»
راضیه حسینی
به نظر ما که کار صداوسیما خیلی عالی، خلاقانه و مبتکرانه بود. نمیدانیم چرا بیخودی بزرگش کردند. مطمئنیم افرادی که متعجبانه به این اخبار واکنش نشان دادهاند، آنهایی بودند که در کودکی طعم شیرین سیاحت غرب را نچشیدهاند! ما را که از سن کودکی با این داستان جذاب آشنا شدیم، هیچچیز متعجب نمیکند.
اصلاً همینالان یک گروه از صداوسیما بروند مهمان برنامه را در قبر بیندازند و رویش خاک بریزند هم، باز تعجب نمیکنیم. حتی اگر تلاش کنند مهمان یک دور به عالم دیگر برود و برگردد هم باز بدون هیچ عکسالعملی خبر را میخوانیم.
هیچ بعید نیست، دو عدد نکیر و منکر با کارتن خالی موز و میوه درست کنند و بگذارند سر قبر، کمی هم اصوات عجیبوغریب بالای قبر پخش کنند، مهمان را هم تا نصف شب در همان قبر نگه دارند و تا جایی پیش بروند که سکته کند، اما ناقص. این دیگر میشود ته نوآوری و ابداع. ته مغزهای متفکر سرریز شده از مخ!
دوستان حاضر در صداوسیما و مخصوصاً برنامۀ مورد نظر، نسخۀ بهروز شدۀ همان عزیزانیاند که روزی به خورد ما کودکان سیاحت غرب دادند و ما تا همین امروز و بعد از سالها، هنوز هم از اثرات جانبی آن لذت میبریم.
ما کودکانی بودیم که هر شب از شدت جذابیت صداهایی که در سیاحت غرب شنیده بودیم، عرق سرد میکردیم و تا خود صبح به عالم برزخی که شنیده بودیم فکر میکردیم و ذوقزده میشدیم. تازه بعد از مدتی وقتی سی دی فیلم سیاحت غرب آمد که دیگر ازخودبیخود شدیم و عنان اختیار از کف دادیم.
ما نسلی بودیم که وسط «The Last of us» زندگی کردیم، نه بازی، ما هر شب برای بقا با کابوسهایمان دستبهیقه میشدیم و سر آخر آنها پیروزی خود را روی تشکمان جشن میگرفتند. این چیزها برای ما خاطره است، آقای صداوسیما!
ولی کاش همان روزها مخاطب سیاحت غرب، عوض بچههای ده، دوازدهساله، مسئولان ۶۰، ۷۰ساله بودند که با هر دولتی سمتی جدید می گیرند و مدیریتی جدید را تجربه می کنند و دست آخر می گویند چرا باید مملکت این شکلی باشد؟! کاش الان هم جای دادن کفن به هنرمند، چندتایی برای سیاستمداران همیشه حاضر در صحنه و شیفته خدمت ،کنار میگذاشتید. شاید بیشتر به دردشان میخورد!