بی عدالتی در آموزش و پرورش
دکتر حمزه رضایی
مهرماه نزدیک است و طبیعت هوای دلپذیر گشایش مدرسه را دارد، و شکوفه ها و نو نهالان باغ علم و دانش در انتظار شکوفایی جوانه های خویش…
حیف که دستگاه عریض و طویل آموزش و پرورش ما دیر زمانی است که در خواب خرگوشی فرو رفته است، و تار و پود پیچیده و عنکبوتی بوروکراسی اداری، نابرابری های طبقاتی و تبعیض های اجتماعی، ارکان مختلف آموزش را زیر فشار اختاپوس گونه خود گرفته است تا زوال هویت و فرهنگ ملّی را به ارمغان آورد.
سخنان رئیس جمهور در اولین مصاحبه خود شاهدی است زنده از بی عدالتی ها و وضعیت اسف بار و آشفته مدارس دولتی و موسسات آموزشی وابسته که از هر نظر قابل تامّل و تفکّر است.
فاصله تبعیض عظیمی که در حال حاضر بین مدارس دولتی از یک طرف و مدارس خصوصی و غیر انتفاعی از طرف دیگر به وجود آمده است، شالوده و بنیان عدالت آموزشی را خدشه دار و شکوفایی استعدادها و خلاقیت ها علمی و هنری را در دانش آموزان و نوباوگان ما تخریب و از بین برده است.
نمونه این مدعا را می توان در نتایج کنکور امسال به وضوح مشاهده کرد. سهم قبولی های مدارس دولتی فقط هست درصد است و بیش از هشتاد درصد قبولی های کنکور امسال به پنج یا شش استان کشور تعلق دارد و فقط دانش اموزان بیست درصد از مدارس به هشتاد درصد رتبه های برتر کنکور دست یافته اند و به مقام های بالای المپیادها می رسند.
البته آنچه در آوردگاه این مدارس و موسسات این چنینی، حرف اول را میزند پول است و پول است و پول.
و تنها کسانی که از این خوان نعمت اشرافی بهره مند می شوند، آن درصدی از متمولین و ثروتمندان و مسئولین رده بالای نظام هستند که نه غم نان دارند و نه دغدغه آب. با خیال راحت نور چشمان خود را به این موسسات فوق لاکچری می فرستند، معلم خوب، فضای بهشتی اموزش و امکانات عالی و ایده ال و صد البته نتایج درخشان و آینده ای درخشان و تضمینی…
جدا از معضل تبعیض، عدم توانایی و خلاقیت و کارایی معلمان و مربیان و ناکارآمد بودن شیوه و روش آموزش و تدریس بخصوص در مدارس و آموزشگاه های دولتی شهرهای کوچک و روستاهای دور افتاده، خود معضل دیگری است که به جان فرهنگ این سرزمین افتاده است و چون خوره روح و روان آن را از درون می خورد و به تاراج می برد…
عدم تامین زندگی معلمان و مربیان و استادان، مقوله دیگری از درد و رنج است که بیان آن مثنوی هفتاد من کاغذ، سری بی درد می طلبد و زبانی حوصله دار …
اکثریت قریب به اتفاق معلمان بیچاره این حوزه ها، علیرغم داشتن شغل دوم و سوم باز هم با این هزینه های سرسام آور زندگی، نه تنها قادر نیستند از پس یک زندگی ساده انهم با امکانات ابتدایی برایند که این ستم دیدگان همیشه اندر خم کوچه اول مشکلات و دغدغه های اولیه زندگی خود گرفتار و سر در گم هستند.و ره زین شب تاریک به جایی نبرده و نمی برند.
مدتی پیش امام جمعه اهل سنت بندرعباس از معلمان خواسته بود شرایط سخت مالی که بر آنها تحمیل می شود را به پای آموزش بچه نگذارند و این امانت را به بهترین نحو به سرانجام برسانند.
چگونه می شود با شکم خالی، این امانت سنگین را به مقصد رساند؟!
متاسفانه بعد از چهل و چند سال در این خصوص به جز نصیحت و توصیه و ترغیب معلّم به وظیفه انسانی خود هیچ گام عملی مهمی در روند بهبودی وضعیت این قشر دلسوز و محروم برداشته نشده است.
البته از امام جمعه محترم اهل سنت که در حوزه اجرایی وظیفه خاصی بر عهده ندارند، مسلماً انتظار عملکرد خاصی برای معلمان نمی رود، ولی آنچه مهم است کار ما از شعار دادن و حرف و حدیث و کلی گویی و بالا بردن مقام معلّم تا عرش کبریایی، گذشته است، و موعظه و تشویق معلّم به کار آن هم با شکم خالی، دردی از دردهای بی درمان معلم را دوا نخواهد کرد.
با حلوا حلوا گفتن نه دهان معلم شیرین می شود و نه دانش آموز نگون بخت به سرمنزل مقصود خواهد رسید، زمان، زمان عمل است، عمل به آنچه گفته می شود. بیایید در این حوزه به طور عملی قدمی در راه شکوفایی علم و دانش و اندیشه و هنر بر داریم.
امید است عزم جزم رئیس جمهور تغییر ساختار تعلیم و تربیت و حذف بی عدالتی و تبعیض و فاصله طبقاتی در اولین فرصت باشد….