کد خبر: 240203159545
اقتصاداقتصاد کلانتولید و بازرگانیروزنامه

جایگزین چشم انداز ۲۰ ساله

مهران ابراهیمیان

برخلاف منفی نگران حال حاضر در بررسی کارشناسی وضعیت اقتصاد که سرتا سرآینده ای تاریک را ترسیم می کند نگارنده معتقد است که ایران دیری نخواهد پایید که بالاخره شرایط پر تنش و تحریم ها را کنار خواهد زد و از این رو می توان با استفاده از تجارب سایر کشورها موتور محرک اقتصادی کشور را پر شتاب کرده و روند توسعه را به گونه ای پیش ببرد که عقب ماندگی های گذشته نیز با سرعت بیشتری جبران شود.

عصراقتصا-این خیال خوش با تغییر در سیاست های خارجی میان ایران و کشورهای دیگر به سرعت میتواند با توسعه گردشگری، جذب سرمایه های خارجی و اطمینان بخشی به پس اندازهای داخلی، استفاده از نیروهای متخصص داخلی و مهاجرت کرده، منابع انرژی زیاد، مواد اولیه ارذزان و… امید به فردای روشنی را ترسیم کند که خارج از تصور بدخواهان سرزمینمان ایران است.

با این حال پیش از رسیدن به این بزنگاه تاریخی از آنجایی که گذشته چراغ راه آینده است، می توان با بررسی راه های اشتباه گذشته و یا بررسی تطبیقی مدل های موفق در سایر کشورها به نوعی راه توسعه را سریعتر طی نمود.

یکی از تجاربی که می توان بعد از این چشم انداز در ایران از آن درس گرفت؛ مسیر توسعه و ماشین اقتصادی آمریکا بعد از جنگ جهانی است که به مانشان میدهد چه گونهاین کشور با سیاستگذاری درست، استفاده بهیتهنه و به جا از سرمایه های انسانی ،رفاه را برای مردمش بیشتر کرد و به ثروتمندترین کشور جهان در مدت کوتاهی بدل شد.

شاید اکنون با بازبینی وضعیت موجود و موانع عدم تحقق سند چشم انداز ۲۰ ساله لازم است نقشه راه آینده را ترسیم آنهم پیش از تمام شدن مدت چشم انداز ۲۰ ساله که در سال ۱۴۰۴ عمر ان به اتمام می رسد. ما باید بار دیگرماموریت های ویژه ای را برای نهادهای غیر دولتی و دولتی در مسیر مردمی کردن اقتصاد و تقویت بخش خصوصی وتحریک تقاضا از طریق افزایش قدرت خرید مردم با رونق تولید، تعریف کنیم که این ماموریت نیز باید متکی بر تحلیل علمی باشد.

نقشه راه ترسیم شده متکی بر تحلیل دقیق شرایط باید تحلیلی ترکیبی از تحلیل تاریخی، آسیب شناسی وضعیت موجود و تحولات سریع در حوزه های فناوری و انرژی و مناسبات خارجی و…باشد تا دستاوردش بیش از سند چشم انداز باشد.و این همان نطق های اس که تفوات سیاستگذار و اقتصاددان را با افراد خیال پرور که ارزو در سر دارند متمایز می کند.

لذا پیشنهاد می گردد این اقدام را به عنوان یکی از ماموریت های اصلی سال اخر عمر دولت و مجلس جدید تلقی کرد. از این رو نگارنده برای شروع و ایجاد انگیزه میان برنامه ریزان که دغدغه توسعه کشور را دارند نگاهی به روندموفقیت آمریکا پس از جنگ جهانی پرداخته است که بررسی تطبیقی آن با وضعیت موجود همانی سازی های زیادی دارد!

آمریکای پس از جنگ جهانی

در تابستان ۱۹۴۵، با نزدیک شدن به پایان جنگ جهانی دوم، اقتصاد آمریکا در آستانه عدم اطمینان در مورد آینده قرار گرفت.

سوالاتی در مورد توانایی انتقال از یک اقتصاد جنگی کامل به یک اقتصاد قوی و با ثبات در زمان صلح مطرح شد و بسیاری از کارشناسان در آن زمان تردیدهای جدی داشتند.

همانطور که معلوم شد، پس از نیم دهه جیره‌بندی و محرومیت در زمان جنگ، آمریکایی‌ها تمایل بیشتری به خرج‌های هنگفت داشتند.

صنایع پس از جنگ آمریکا سریعتر از آنچه انتظار می رفت توسعه یافتند و از تولید بمب افکن های جت و تانک به خودرو، تلویزیون و لوازم خانگی تغییر جهت دادند.

نیروی نظامی جبهه داخلی را در اختیار می گیرد

از زمان فراخوان فرانکلین روزولت، رئیس جمهور ایالات متحده، در اواخر سال ۱۹۴۰ مبنی بر اینکه کشورش به «زرادخانه دموکراسی» تبدیل شود، صنعت آمریکا برای مقابله با این چالش قدم برداشته است.

کارخانه‌های ایالات متحده که برای تولید خودرو ساخته شده‌اند، به سمت تولید هواپیما، موتور، اسلحه و سایر تجهیزات با نرخ‌های بی‌سابقه هدایت شدند.

در اواخر سال ۱۹۴۳ و اوایل سال ۱۹۴۴، در اوج تلاش های جنگی، ایالات متحده تقریباً همان مقدار مهمات را تولید می کرد که تمام نیروهای متحد و دشمن خود با هم ترکیب می شدند.

در جبهه داخلی، تلاش‌های گسترده در طول جنگ جهانی دوم، آمریکایی‌ها را به سر کار بازگرداند.

نرخ بیکاری که در دوران رکود بزرگ به ۲۵ درصد رسیده بود در سال ۱۹۳۹ به ۱۴.۶ درصد رسید، تا سال ۱۹۴۴ به پایین ترین رکورد پایین تاریخ آمریکا یعنی ۱.۲ درصد کاهش یابد.

قبل از پایان جنگ، مقامات تجاری، نظامی و دولتی آمریکا شروع به بحث در مورد تغییر کشور از تولید نظامی به غیرنظامی کردند.

در سال ۱۹۴۴، دونالد نلسون از هیئت تولید جنگ طرحی را پیشنهاد کرد که کارخانه‌های بیکار را به تولید غیرنظامی تبدیل می‌کرد.

با این حال، رهبران ارتش و شرکت های بزرگ در برابر این پیشنهاد مقاومت کردند و برنامه های تحول در مقیاس بزرگ به تعویق افتاد اما با پایان جنگ، و میلیون ها مرد و زن یونیفورم پوش که قرار بود به خانه بازگردند، اقتصاد متمرکز بر نظامی کشور آمادگی پذیرش آنها را نداشت.

همانطور که آرتور هرمان در کتاب کرکس آزادی می نویسد:«چگونه کسب و کار آمریکایی پیروزی در جنگ جهانی دوم را به وجود آورد، تجارت آمریکایی در آن زمان هنوز بر تولید تانک و هواپیما متمرکز بود، نه خانه های چوبی و یخچال.

برخی از اقتصاددانان حتی بحران جدیدی از بیکاری و تورم انبوه را پیش بینی کردند و استدلال کردند که بخش خصوصی به هیچ وجه نمی تواند سرمایه هنگفت مورد نیاز برای راه اندازی کارخانه های جنگی عظیم در زمان صلح را فراهم کند.

گزارش اواسط سال ۱۹۴۵ توسط سناتور جیمز مید این دیدگاه را داشت و استدلال می کرد که اگر جنگ در اقیانوس آرام پایان یابد، ایالات متحده با بحران بیکاری گسترده ای روبرو خواهد شد که غلبه بر آن دشوار خواهد بود.

بعد از این همه تلاش جنگی، آمریکایی ها حاضر شدند هزینه کنند؛اما تاریخ ثابت کرده است که بدبینان اشتباه می کنند. اکثر کهنه سربازان بازگشته هیچ مشکلی در یافتن شغل نداشتند و کارخانه های آمریکایی که کاملاً برای تلاش جنگ ضروری بودند، به سرعت در زمان صلح بسیج شدند و برای پاسخگویی به نیازهای مصرف کنندگانی که تشویق شده بودند پول خود را برای آماده شدن برای چنین رونق پس از جنگ پس انداز کنند، برخاست.

در تابستان ۱۹۴۵، آمریکایی ها بیش از سه سال تحت سیاست های جیره بندی در زمان جنگ زندگی می کردند، از جمله محدودیت هایی برای کالاهای رایج مانند لاستیک، شکر، بنزین، نفت کوره، قهوه، گوشت، کره، شیر و صابون. در همین حال، دفتر اداره قیمت دولت ایالات متحده ( OPA ) مردم را تشویق کرد که به طور ایده آل پول خود را با خرید اوراق قرضه جنگی برای آینده ای بهتر پس انداز کنند.

الیزابت کوهن در کتاب خود جمهوری مصرف کننده در این بار می نویسد: «سیاست مصرف انبوه در آمریکای پس از جنگ گزارش داد که تا سال ۱۹۴۵، آمریکایی ها به طور متوسط ۲۱ درصد از درآمد شخصی خود را پس انداز می کردند، در حالی که این رقم در دهه ۱۹۲۰ تنها ۳ درصد بود».

با پایان یافتن جنگ، مصرف کنندگان آمریکایی مشتاق بودند که پول خود را برای همه چیز خرج کنند، از اقلام گران قیمت مانند خانه، ماشین و مبلمان گرفته تا لوازم خانگی، لباس، کفش و هر چیز دیگری.

کارخانه های آمریکایی با شروع صنعت خودرو به آرزوهای آنها پاسخ دادند. فروش خودروهای جدید بین سال‌های ۱۹۴۵ و ۱۹۵۵ چهار برابر شد و تا پایان دهه ۱۹۵۰، حدود ۷۵ درصد از خانواده‌های آمریکایی حداقل یک خودرو داشتند.
در سال ۱۹۶۵، صنعت خودروی آمریکا به اوج خود رسید و ۱۱.۱ میلیون خودرو، کامیون و اتوبوس جدید تولید کرد که از هر شش شغل آمریکایی یک نفر در این صنعت کار می کرد.

تمایل شهروند آمریکایی به خرید خانه و لوازم خانگی

شرکت هایی مانند Levitt & Son مستقر در نیویورک در بکارگیری تکنیک های تولید انبوه در صنعت خودرو در ساخت خانه موفق بودند .

بین اواسط دهه ۱۹۴۰ و اوایل دهه ۱۹۶۰، یک شرکت ۳ مجتمع مسکونی (شامل بیش از ۱۷۰۰۰ خانه) ساخت که روزانه ۳۰ خانه می ساخت.

شرکت‌های وام مسکن نیز برای استفاده از افزایش مشابه در تقاضا برای مسکن حرکت کردند و وام‌های اداره مسکن فدرال ( FHA ) را برای شهروندان آمریکایی برای خرید خانه‌های خود ارائه کردند.

خریداران جدید خانه به لوازم خانگی برای آن خانه ها نیاز داشتند و شرکت هایی مانند Frigidaire (بخشی از جنرال موتورز) به این نیاز پاسخ دادند.

در طول جنگ، خطوط تولید Frigidaire به ساخت مسلسل‌ها و ملخ‌های نارنجک‌انداز تغییر یافته بود، اما پس از جنگ، این برند تجارت خود را به لوازم خانگی گسترش داد و محصولات انقلابی مانند ماشین‌های لباسشویی، خشک‌کن و ماشین ظرفشویی را معرفی کرد.

در سال‌های پس از جنگ جهانی دوم، ایالات متحده به دلیل افزایش تقاضای مصرف‌کننده و همچنین گسترش مداوم مجتمع نظامی-صنعتی با تشدید جنگ سرد، به سطوح جدیدی از رونق رسید طوری که تولید ناخالص ملی که تمام کالاها و خدمات تولید شده را اندازه گیری می کند، از ۲۰۰ میلیارد دلار در سال ۱۹۴۰ به ۳۰۰ میلیارد دلار تا سال ۱۹۵۰ افزایش یافت.

در سال ۱۹۶۰، این رقم از ۵۰۰ میلیارد دلار گذشت و موقعیت ایالات متحده را به عنوان ثروتمندترین و قدرتمندترین کشور جهان تثبیت کرد.

بیشتر بخوانید
عصر اقتصاد
دکمه بازگشت به بالا