عدالت و مفهوم آن در منجیگرایی
محمدرحیم عیوضی/ استاد دانشگاه و پژوهشگر
اساسا آینده پژوهی افراد را متوجه آنچه که در آینده در شرف وقوع است، میکند و میکوشد به امیدها و آرزوهای انسان جامه عمل بپوشاند. درواقع دغدغه انسان جهانی است که در سایه «امنیت»، «آرامش» و «صلح» برقرار باشد که همان کلیدواژههای اصلی این مقاله است.
اساسا تحقق صلح و امنیت بر مجموعهای از شاخصها متوقف است که اگر به این شاخصها توجه و آنها را کالبدشکافی نکنیم، نمیتوانیم یک ساختار محکم و استوار عملیاتی تعریف کنیم. بعضی از این شاخصها به حاکمیت و حکومت و بعضی دیگر مربوط به مردم و برخی دیگر متوجه متولیان و راهبران این مسیر است.
حال چند سؤال مطرح میشود. برای مثال؛ با شناسایی و رصد تغییرات اجتماعی چگونه میتوانیم به این باور برسیم که دغدغه مشترک ادیان منجیگرا تحقق امنیت است؟ آیا این شعاری بیش نیست یا ادبیاتی عمیق و گسترده دارد؟ در این باره شناسایی تغییرات با شناسایی روندهای صلح و امنیت در اصل مشترک عدالت بین ادیان منجیگرا اهمیت دارد.
اگر در جامعهای وحدت شکل بگیرد، امنیت نیز شکل میگیرد و لازمه امنیت، صلح است. بنابراین؛ «عدالت» مفهومی کلیدی در اندیشه آخرالزمانی و مولد امنیت و صلح است. سؤال دوم اینست که با شکل گیری تغییرات، پیامدهای ناشی از تغییرات روندهای صلح و امنیت پایدار در ادیان منجیگرا چیست؟ چند پیامد کلیدی آن، رشد انگیزه الهی از سوی ملتها، تقویت اراده الهی همگان، وحدت و یگانگی، تحقق حکمرانی بر پایه عقل و صلح در حمایت از ملتها، همنوایی صلح واقعی و امنیت پایدار و عدالت اجتماعی است.
تصویرپردازی از آینده صلح و امنیت پایدار در مسیر گذار از الگوهای انسانی به الگوهای الهی چگونه است؟ براساس آن، چه چشم انداز مطلوبی به تصویر بکشیم؟ این مسئله میتواند در تبیین و تشریح چند سناریو کلیدی نقش داشته باشد.
سناریو اول «صلح ناپایدار و لرزان» است. در این سناریو امکان تحقق مؤلفههای صلح بدون وجود امنیت امکانپذیر است. هدف، ایجاد صلح اما در فضای ناامن است که یکی از مصادیق الگوی ارائهشده از سوی بشر است. سناریو دوم «هرج و مرج» است که مخصوص جوامعی که در آن نه صلح وجود دارد نه امنیت. سرنوشت ملتها و سعادت آنها در این جوامع مشخص نیست و این سناریو ناشی از دخالتهای بشری در سرنوشت ملتها است. سناریو سوم «عقب ماندگی» است.
در این سناریو، تأمین امنیت به قیمت وابستگی و تسلیم در برابر قدرت هاست، اما صلح تحمیلی است. در این شرایط حکومتها در وضعیت وابستگی قرار میگیرند؛ مثل حکومتهای وابسته به قدرتهای بزرگ. سناریو چهارم «صلح پایدار» است و چشمانداز مطلوب صلح و امنیت در ادیان منجیگرا تحقق صلح پایدار است.
ایده اصلی در این سناریو اینست که ما بتوانیم توانایی عرضه چشمانداز مطلوب برای تأمین صلح و امنیت در جامعه را جامه عمل بپوشانیم. در این فضا میتوانیم با باور به آموزههای وحیانی زمینهساز تحقق صلح و امنیت باشیم. زمانیکه سه کلیدواژه «وحدت»، «امنیت» و «عدالت» را در کنار هم و با قدرت و پشتوانه وحیانی قرار دهیم، سناریو چهارم محقق میشود.
سخنران سوم این نشست بینالمللی، محمدمهدی همایون، عضو هیأت علمی دانشگاه امام صادق (ع) بود که به دلیل فقدان مادرش نتوانست در نشست حضور پیدا کند و مجری برنامه، طاووسی، مقاله وی را با عنوان «آخرالزمان، تقابل یا وحدت ادیان» ارائه کرد:
بشر همواره در تاریخ جستجو میکند تا عامل حرکت خود را پیدا کند. برخی پادشاهان و برخی دیگر دانشمندان را عامل حرکت تاریخ دانستهاند. آن چیزی که کمتر در تاریخ به آن توجه شده، داستان برانگیختهشدن پیامبران الهی است. ممکن است این سؤال در ذهن پیش بیاید که معمولا به تاریخ انبیا هم پرداخته میشود اما این پرداختن به تاریخ انبیا مثل داستان و سرگرمی بوده و نقش انبیا در تاریخ بشر کمرنگ است. همچنین تاریخ انبیا ذیل تاریخ ادیان بررسی شدهاست.
تاریخپژوهی که در روزگار ما اهمیت دارد، «تاریخ تمدن» است. در تاریخ تمدن برخلاف آموزههای مقدس با شرک و جهل شروع میشود. در تاریخ تمدن این اعتقاد وجود دارد که انبیا میآیند تا به ما زندگی کردن را بیاموزند. بعد از آن که رشد علمی شکل گرفت، نیازی به انبیا و دین وجود ندارد. رنسانس نقطه عطف تمدن بشر معرفی میشود و نظریهپردازانی چون فوکویاما یا هانتیگتون آینده بشر را براساس لیبرال دموکراسی تعریف میکنند.
نگاه مقابل این دیدگاه که براساس آموزههای مقدس است، برای انبیا پایگاه تمدنسازی قائل شده و گفتهاست بسیاری از دستاوردهای بشر ریشه در زحمات انبیا دارد. ایده محوری در این نگرش جدید در اینجا «تقابل حق و باطل» است. تجلی جریان حق که به کمک انبیا شکل گرفته، «حزب الله» است و تجلی جریان باطل را «جنود شیطان» تشکیل میدهند. درواقع اسم شیطان در برابر اسم خدا و انبیا قرار میگیرد.
در جریان حق یک پیوستگی از ابتدای تاریخ تا به امروز میبینیم، اما در جریان باطل این پیوستگی مشاهده نمیشود. در دیدگاه حق ظهور منجی را نه به معنای آشفتگی جهانی بلکه رسیدن انسان به سرمنزل مقصود بیان کردند و حاصل آن «حکومت جهانی دینی» است. همه پیامبران موضوع حکومت جهانی آخرالزمان را در دستور کار داشتند و برای آن قدم برداشتند مثل تلاشهای حضرت نوح بعد از طوفان و پخش کردن مومنان در سرتاسر زمین برای تبلیغ دین، مهاجرت حضرت ابراهیم به فلسطین برای تبلیغ دین الهی در چهارراه جهانی، تلاشهای حضرت موسی، حضرت عیسی، حضرت محمد و غیره.