کد خبر: 19080054392
جامعه و فرهنگسلامت و رفاه

کرونا و شیوه­‌نامه‌­های بهداشتی؛ مراقب «وسواس» و «اضطراب» باشیم

بیش از ۲۰ ماه از ورود و همه­‌گیری ویروس کرونا در کشور می­‌گذرد و در این مدت، آثار متعدد اقتصادی، اجتماعی و بهداشتی روانی به‌جای گذاشته است.

به گزارش ایرناپلاس، از آغاز موج­‌های نخست، بحث‌های زیادی درباره پیامدهای روان‌شناختی وضعیت نوپدید مطرح شد و بسیاری از متخصصان درباره افزایش مخاطرات روان‌شناختی از ایجاد یا تشدید اختلال­‌های روانی مانند افسردگی، اضطراب یا وسواس تا آثار سوء تنهایی­‌ها و خانه­‌نشینی­‌های اجباری هشدار دادند؛ در این رابطه یک موضوع مهم دیگر مغفول ماند و آن آمورش عمومی برای مرزگذاری میان رعایت شیوه­‌نامه­‌ها و انواع ترس­‌ها با وسواس و اضطراب به معنای دقیق روانپزشکی آن است.

موج ادامه­‌دار هشدار درباره رعایت مسائل بهداشتی از قبیل ضدعفونی و شستن مکرر دست­‌ها، احتمال خلط مبحث با وسواس را در پی داشته است و دور از واقعیت نیست که برخی از شهروندان، میزان حساسیت را به حدی بالا برده باشند که به صورتی ناآگاهانه در دام وسواس گرفتار آمده باشند. این وضعیت برای ابتلا به طیف وسیعی از بیماری­‌های اضطرابی نیز قابل تکرار است؛ از «اضطراب اجتماعی» تا «اضطراب تعمیم­‌یافته» (GAD) و «وحشت­زدگی» و… .

نخست باید توجه داشت که در روان‌پزشکی و متون معتبر این علم، اختلال وسواس اجباری (OCD) و انواع اضطراب­‌ها، تعریف مشخصی دارند و براساس محورهای معینی بازشناسی می­‌شوند.

یک رفتار وسواسی باید همراه با مشخصه­‌هایی تعریف شده باشد تا عنوان «اختلال» یا بیماری را به خود بگیرد؛ از جمله اینکه افکار یا امیال یا تصاویر ذهنی تکراری و دائمی، همراه با اجبار در انجام باشد و …؛ درباره اختلال‌های اضطرابی هم معیارهایی چون ترس یا اضطراب شدید نسبت به یک یا چند موقعیت و نیز سن فرد، میزان بی­‌قراری و … وجود دارد که بهتر است از سوی یک متخصص بررسی شود.

بنابراین باید از هرگونه برچسب­‌گذاری به رفتار خود و اطرافیان به طور جدی اجتناب کرد و تشخیص آن را به متخصصان سپرد. در مرحله بعد، اگر چنانچه واقعا فردی دچار احتلال وسواس اجباری یا نوعی از اضطراب باشد، نیازمند درمان­‌های دارویی، روان‌درمانی یا ترکیبی از آنهاست.

برای پرهیز از افتادن در دام وسواس، توجه به آنچه دقیقا متخصصان بهداشتی درباره میزان یا مصداق شست‌وشو یا ضدعفونی می‌گویند، ضروری است. هر رفتاری که فراتر یا به عبارتی، افراطی­‌تر از آنچه متخصصان می­‌گویند باشد، در صورتی باعث ایجاد بیماری وسواس می­‌شود که به طور مرتب تکرار شود و البته با معیارهای ذهنی، خاطراتی و آموخته­‌های قبلی فرد، پیوند برقرار کند.

درباره اضطراب نیز بسط بیش از اندازه واقعی ترس و نگرانی یا تکرار میزان گستردگی یا موارد وقوع آن و نیز اندیشیدن دائمی و غیرسازنده به یک موضوع خاص (مانند ابتلا به کرونا) ممکن است زمینه‌ساز پیدایی بیماری اضطراب شود.

در سبب­‌شناسی بروز بیماری­‌های روانپزشکی، عمدتا به سه عامل ژنتیک، محیط (قبلی و فعلی) زیست فرد و متغیرهای آشکارساز و زمینه ساز تاکید می­‌شود؛ اگر این سه عامل همراه شوند با میزانی از استرس یا یک رویداد ناگوار روانی، یا یک شوک روانی یا حد بالایی از ترس و هراس و … ممکن است موجب زایش بیماری روانشناختی به شکل وسواس، افسردگی، اضطراب، اختلالات خورد و خوراک، اختلالات خواب و … شود.

بنابراین برای حفظ سلامت روانی در دوران کرونا، باید حواس­مان باشد که به آنچه متخصصان می­‌گویند دقیقا گوش دهیم و دامنه رعایت را هرگز فراتر از آن نبریم.
این مورد به ویژه درباره کودکان و نوجوانان اهمیتی مضاعف دارد زیرا آنها مستعد دیدن و آموختن رفتارهای بزرگترها هستند و چه بسا رفتار وسواسی، اضطرابی یا افسرده­‌وار والدین را به راحتی تقلید کنند و با تکمیل زنجیره علل و ریشه­‌های دیگر، مبتلا به انواع اختلال­‌ها شوند.

در شرایط کنونی، همه مشاهده‌ها و اظهارنظرهای مسئولان و متخصصان، حکایت از رشد بیماری­‌های روانپزشکی در کشور دارد که:
_ بخشی از آنها به طور مستقیم مرتبط با اثرات خود بیماری کووید-۱۹ است.
_ بخشی ناشی از ترس­‌ها و فشارهای روانی حاصل از آن است.
_ بخشی در ارتباط با تنهایی­‌ها و دوری­‌گزینی­‌های اجباری یا اختیاری است

و البته بخشی محصول شرایط نامساعد اقتصادی است و حدود سه سال و نیم است، که بعد از بازگشت تحریم­‌های اقتصادی تشدید شده است.

در این اوضاع، لزوم توجه همزمان به یک برنامه ترکیبی به شدت احساس می­‌شود:

۱_ پایش مرتب سلامت روان افراد بر اساس اولویت گروه­‌های سنی و شغلی مهمترین اقدام مورد نیاز است؛ طبیعی است که باید پرستاران، کادر درمان، گروه­‌هایی که بیشترین آسیب اقتصادی و اجتماعی را متحمل شده­‌اند باید در اولویت نخست باشند.

۲_ کودکان و دانش‌آموزانی که ماه­‌هاست رنج حضور اجباری در محیط­‌های محدود خانه را تجربه کرده­‌اند و به طرزی آشکار از میزان نشاط و تفریح آنها کاسته شده است نیز، در اولویت قرار دارند تا بتوان در آینده­‌ای نزدیک از شدت آسیب­‌های روانی آنها کاست و پیش از تبدیل شدن به یک اختلال روانی پایدار، به آنها سر و سامان داد.

در این زمینه استفاده از ظرفیت بزرگ مشاوران مدارس می­‌تواند یک تحول سازنده ایجاد کند و بخشی از بار مشکلات را از دوش معلمان و خانواده­‌ها بردارد. شاید لازم باشد در یک برنامه آموزشی چندساعته برخی از مشاوران را آموزش داد و آنها را آماده مواجهه سازنده با دانش آموزان کرد.

۳_ تا زمانی که خدمات بهداشت روان مشمول حمایت­‌های دولتی و بیمه­‌ای قرار نگیرند، نمی­‌توان انتظار داشت در این اوضاع دشوار معیشتی، مردم خودشان به طور مستقیم اقدام کنند؛ بنابراین در حال حاضر تاکید بر استفاده از برنامه­‌های آموزشی و مراقبتی در حوزه بهداشت روان در همه رسانه­‌ها می­‌تواند محور بعدی یک برنامه ترکیبی باشد؛ رسانه ملی می­‌تواند بخشی از برنامه­‌های خود را اختصاص به کارشناسانی دهد که تعریف مشخص، علمی و ساده­‌ای از اختلالات روانی ارائه دهند و ضمن آگاه کردن خانواده­‌ها، آنها را از افتادن در ۲ دام «غفلت» یا «برچسب­‌زنی»، نجات دهند.

محور برخی برنامه­‌ها باید ارجاع خانواده­‌ها به متخصصان روان (در صورت داشتن توان مالی) برای تشخیص، بررسی و درمان بیماری­‌های احتمالی و یا نوعی غربال‌گری باشد، به‌ویژه برای کسانی که بیماری به‌گونه‌ای خطرناک زندگی آنها را مختل کرده است.

۴_ همراه با سه مورد یاد شده، لازم است یکبار برای همیشه، قانون بر زمین مانده «سلامت روان» پیگیری و پس از سال­‌ها، تصویب و اجرایی شود؛ این قانون البته ضعف­‌های متعددی دارد که به مرور باید اصلاح شود اما در مرحله اول، باید پس از چند سال، از میز متولیان خارج و به چرخه تصویب و اجرا بازگردد.

به عنوان یک توصیه عمومی به شهروندان کشور، همه ما باید مراقب علائم اولیه ظهور یک اختلال روانی از افسردگی تا وسواس و اضطراب و … باشیم و پیش از تشدید آن، اقدام به درمان آن کنیم؛ مطالعات علمی نشان داده، نزدیک به همه مشکلات روانپزشکی، در صورت شناسایی زودهنگام و آغاز درمان، قابلیت بهبودی یا کنترل بهتری دارند.

بیشتر بخوانید
عصر اقتصاد
دکمه بازگشت به بالا