کد خبر: 220702140356
اقتصاداقتصاد کلانتولید و بازرگانیجامعه و فرهنگروزنامه

تهدیدات اقتصاد حاصل‌ جمع صفر

جعفر خیرخواهان / اقتصاددان و مترجم

دهه۱۳۹۰ با توجه به نرخ رشد ناچیز اقتصاد ایران در مقایسه با آنچه در توان و ظرفیت این اقتصاد بود دهه ازدست‌رفته نام گرفته است. قرار داشتن ایران در «پنجره فرصت جمعیتی» به مثابه موهبت و پاداشی بی‎نظیر که در تاریخ ملت‌ها بیش از یکبار نصیبشان نمی‎ شود، توقع برای رشد بالای اقتصادی را بسیار بیشتر کرد و می‌کند.

با اینکه رشد اقتصادی همه چیز نیست، اما پژوهش‌های اقتصادی در کشورها و فرهنگ‌های گوناگون (و نیز تجربه سال‌های اخیر ایران) نشان می‌دهد عدم رشد اقتصادی می‌تواند نابودکننده همه‌چیز باشد.

البته همیشه هستند کسانی که نگاهی منفی به رشد اقتصادی داشته باشند. طرفداران محیط زیست، دغدغه‌مندان پایان یافتن منابع طبیعی و نیز عاشقان سنت‌ها و زندگی‌های خوب گذشته، معمولا نگاه منفی به رشد اقتصادی دارند و معتقدند رفاه مادی و مصرف‌زدگی که همراه با رشد اقتصادی می‌آید، ارزش تخریب محیط زیست، پایان‌پذیری منابع کمیاب و کمرنگ شدن و ازهم‌گسیختن فرهنگ‌های سنتی را ندارد. درنتیجه برخی اوقات شاید مناسب باشد از خیر رشد اقتصادی گذشت و آن را نادیده گرفت.

اما بررسی‌های عمیق‌تر و جامع‌تر درباره اثرات رشد که جنبه‌ها و پیامدهای سیاسی-اجتماعی-فرهنگی آن را تحلیل کرده‌اند، ثابت می‌کنند رشد نه فقط برای بهبود زندگی مادی ما خوب است، بلکه به علت اثرات مثبتی که بر نگرش‌های اجتماعی و تلقی ما از نهادهای سیاسی می‌گذارد اهمیتی دوچندان می‌یابد. وقتی سطح زندگی اکثریت مردم در حال افزایش است نسبت به زمانی که راکد یا درحال کاهش باشد، نگرش مردم نسبت به خودشان، نسبت به همشهریان‌شان و نسبت به کل جامعه و حتی نظام سیاسی کاملا متفاوت است.

اگر سال‌های بزرگ شدن فرد در هنگام رشد اقتصادی، فراوانی و تحرک اجتماعی به سمت بالا بوده باشد، دستگاه ذهنی وی حاصل‌جمع مثبت‌تر است و باور به امکان بزرگ شدن کیک اقتصاد به جای صرفا بازتوزیع بخش‌هایی از آن افزایش می‌یابد. به بیان دیگر، وقتی نگرش‌های اکثریت گسترده شهروندان در شرایط اقتصادی رو به بهبود شکل می‌گیرد، این تفاوت در رفاه مادی در طی زمان معمولا به پرورش و گسترش یک ویژگی اخلاقی مثبت کمک می‌کند. این ویژگی همان «حال خوب» جامعه است که به شکل افزایش اعتماد، همکاری، خوش‌بینی، اطمینان و امید به آینده نمود پیدا می‌کند.

اما در نقطه مقابل، اقتصادهای با بازی حاصل‌جمع صفر را داریم که رشد نمی‌کنند یا رشد بسیار اندکی دارند. تفکر حاصل‌جمع صفر به این باور فرد اطلاق می‌شود که منابع و پاداش‌ها ثابت هستند. بنابراین اگر گروهی نفع ببرد، گروهی دیگر چیزی از دست می‌دهد و در چنین جامعه‌ای، نتایج برد-برد ناممکن است.

مردمی که در شرایط و سال‌های سخت اقتصادی بزرگ شوند، تمایلشان به حاصل‌جمع صفر بیشتر است و بدبین به این ایده هستند که با سخت‌کوشی می‌توان به موفقیت رسید. این نگرش‌ها کاملا عقلانی هستند. مردم با تفکر حاصل‌جمع صفر، تمایل دارند منافع بالقوه اعتماد و همکاری را دست‌کم بگیرند و دیگران را رقبای بالقوه یا تهدید ببینند به جای اینکه شریک یا همکار تلقی شوند.

عمومیت یافتن این باور در یک جامعه می‌تواند تبعات سیاسی-اجتماعی گسترده‌ای ایجاد کند. مهم‌ترین اثر آن این است که اگر افراد احساس کنند در جامعه حاصل‌جمع صفر که کیک اقتصاد ثابت است، زندگی می‌کنند و ثروتمند شدن دیگران به قیمت فقیرشدن آنها محقق می‌شود، رضایتشان از زندگی کاهش می‌یابد، احساسات مثبت کمتری از خود بروز می‌دهند و انگیزه‌ای برای تلاش بیشتر کردن ازجمله نوآوری و ابتکار نخواهند داشت.

در چنین وضعیتی رویای ساختن و داشتن یک آینده خوب برای نسل فعال حاضر و حتی کودکانشان غیرقابل تصور شده و به هدفی دست‌نیافتنی تبدیل می‌شود. چنین حالت روحی و روانی، باعث سرخوردگی و ناامیدی در بیشتر مردم می‌شود، جامعه را به سمت بدبینی، بی‌اعتمادی، نارواداری، ناشکیبایی، خصومت و غیریت‌سازی سوق می‌دهد.

البته که پدیده‌های سیاسی-اجتماعی-فرهنگی پیچیده است، ریشه‌های گوناگون دارد و علل بسیاری در وقوع آنها دخیل هستند؛ اما می‌توان بازی حاصل‌جمع صفر را عامل مهمی در نگرش‎های منفی زیر دانست:

۱- تشدید نگاه بدبینانه اعضا و گروه‌های مختلف جامعه نسبت به یکدیگر و تعمیق شکاف میان طیف‌ها و جناح‌های مختلف سیاسی-اجتماعی و میدان‌داری نیروهای تندرو و افراطی.

۲- تشدید نگاه بدبینانه جامعه نسبت به دولت و مسوولان.

۳- تشدید نگاه خصمانه جامعه بومی و محلی نسبت به مهاجران خارجی.

همان‌طور که اشاره شد، باور حاصل‌جمع صفر یعنی هر کس ثروتمند شده به قیمت فقیرشدن دیگران بوده است. به این ترتیب جامعه تمایل بیشتری می‌یابد که بپذیرد موفقیت یا ثروتمندشدن حاصل شانس است تا تلاش شخصی. اتفاق ناگوار دیگر این است که در چنین وضعیتی مصادره و تجاوز به اموال دیگران و سرقت کردن مقبولیت و خواستار بیشتری پیدا می‌کند، تئوری توطئه، قبیله‌گرایی و ملی‌گرایی و ایده‌های پوپولیستی (مثل سیاست‌های بازتوزیعی و ضدمهاجرتی) و بگیر و ببند و مصادره بیشتر ظهور می‌کنند و خریدار می‌یابند.

به همچنین هنگامی که رکود و خمودگی اقتصاد، بیش از همه طبقه متوسط جامعه را نشانه رود و آنها را پایین کشیده به طبقه محرومان و فقرا نزدیک کند پایه‌های قوام جامعه را به‌شدت سست می‌کند و می‌تواند محرک و مشوق اعتراضات فراگیر به‌ویژه در مراکز شهری شود.

نتیجه سخن اینکه خشم گسترده جامعه در چند سال گذشته را می‌توان از منظر عملکرد ضعیف و نزدیک به صفر رشد اقتصادی در دهه۱۳۹۰ (و تشدید نابرابری‌) تحلیل و قضاوت کرد که تبعات و اثرات زیان‌بار و ضداخلاقی آن از کانال‌های گوناگون سیاسی-اجتماعی-فرهنگی سر باز می‌کند.

بیشتر بخوانید
عصر اقتصاد
دکمه بازگشت به بالا