لزوم نقش طلایی ایران در منطقه قفقاز
محمدهادی لطفی/کارشناس امور بین الملل- فلات مرکزی ایران را میتوان بهعنوان یکی از مهمترین مراکز (هاب) ترانزیتی این منطقه درنظر گرفت. این نقش مرکزی برای ایران در منطقۀ آسیای مرکزی به دوران فعلی خلاصه نمیشود، بلکه ایران از ازمنۀ دور ایفاگر چنین نقشی بوده است.
ایران در دورۀ صفوی نقش پیونددهندۀ مسیر هند به آسیای مرکزی (ازطریق دریای عمان به مسیر هرات-مشهد و درنهایت سمرقند) و همچنین پیونددهندۀ مسیر آسیای مرکزی به حوزۀ قفقاز، آناتولی شام و درنهایت اروپا بوده است.
بنابراین، فلات مرکزی ایران همواره از نقش دوگانهای برای ایجاد ارتباط با آسیای مرکزی برخوردار بوده است. درکنار این، محصور بودن آسیای مرکزی نیز بر جنبۀ استراتژیک شدن ایران برای این منطقه افزوده است.
در حالحاضر نیز ایران میتواند به احیای چنین نقشی در این حوزه بپردازد. ایران با ظرفیت فرهنگی و تمدنی که در خود دارد میتواند بهعنوان محور اقتصادی و فرهنگی در این منطقه عمل کند.
درکنار این، نباید از منفعت تجاری این موضوع برای ایران غافل شد. هر تن کالایی که از خاک ایران بگذرد تقریباً ۱۰۰ دلار و نزدیک به قیمت هر بشکه نفت خواهد بود که می تواند منافع اقتصادی قابل توجهی برای کشور به همراه داشته باشد. لکن بهنظر نگارنده، ایران برای ایفاگری چنین نقشی در این منطقه با چالشها و تهدیداتی روبهروست.
به نظر میآید که درحال حاضر شرایط در سطوح داخلی و منطقهای برای ایران برای فراهم کردن بخش مهمی از مسیرهای ترانزیتی مناسب با آسیای مرکزی مهیا شده است.
بحران اوکراین درعین حالی که در درون خود چالشهای دارد، اما میتواند فرصتهای طلایی برای ایران بوجود آورد. بهنظر نگارنده، بحران اوکراین از دو جهت میتواند برای این امر مهم باشد.
اولاً اینکه این بحران موجب استراتژیک شدن مسیر ترانزیتی ایران-آسیای مرکزی شده است و ایران میتواند بهعنوان پیونددهندۀ مسیر شمالی جنوبی شود. از سویی دیگر، درگیر شدن روسیه در مرزهای غربی خود موجب کاهش نقش حضور آن در بخش های شرقی و جنوبی خود (آسیای مرکزی) شده است و این موضوع میتوان فرصتی طلایی برای فعالیت اقتصادی و ترانزیتی ایران با ایفاگری در نقش محوری در حوزۀ فرهنگی و تمدنی در منطقۀ آسیای مرکزی باشد.
درحال حاضر، وضعیت فوق امنیتی شکلگرفته میان آذربایجان و ارمنستان در قفقاز جنوبی میتواند به نفع ایران باشد. درحقیقت، ابهام در وضعیت امنیتی این منطقه میتواند فرصتی طلایی برای ایران محسوب شود. درکنار این، گزارشات و اطلاعات نشان میدهد که مسیرهای عبوری از دریای خزر و قفقاز نیز در شرایط مشابه با مسیرهای عبوری از ایران از وضعیت مناسبی برخوردار نبوده و تکمیل این مسیرها نیز در هالهای از ابهام است.
تمهید و تکمیل مسیرهای ترنس خزر و کریدور خط میانی خود با چالشهای جدی مواجه هست که ذکر آنها در این مقال نمیگنجد.
در چنین شرایطی میتوان اذعان کرد که در کوتاه مدت فرصت مناسبی برای ایران برای کنشگری در حوزۀ ترانزیتی در آسیای مرکزی فراهم شده است که غفلت از آن میتواند به ندامت در بلندمدت بدل شود.