پیامدهای اجتماعی-اقتصادی شکست مذاکرات احیای برجام
محمد رضا اصنافی، پژوهشگر
پرونده هسته ای ایران به مرور در حال گذراندن بیستمین سال خود است و در تاریخ سیاسی در حال تبدیل شدن به یکی از پرونده های تاریخی عرصه سیاست بین الملل است.
در کنار پرونده های اختلافات مرزی و جنگ های داخلی و … پرونده هسته ای ایران یکی از طولانی ترین مذاکرات سیاسی در قرن حاضر است.
بنابراین به نظر می رسد اصل این پرونده و موضوع در فضای افکار عمومی و روحی ایرانیان در حال فرسایشی شدن است به نحوی که مواجهه با آن همزمان که ارزش خبری اولیه خود را از دست داده است حس خسته کنندگی را نیز ممکن است ایجاد کند.
وضعیت اجتماعی برجام
بعد از آنکه دولت یازدهم و دوازدهم تقریبا هم سرمایه اجتماعی خود و بخش مهمی از امید اجتماعی جامعه را خرج فرآیند تصویب برجام کرد و پس از اتفاقاتی که برای برجام پس از آن پیش آمد به نظر می رسد موضوع هسته ای کارکرد خود در دو دهه گذشته را از دست داده است.
در دولت هشتم عملا دولت اصلاحات از اجتماعی شدن پرونده اجتناب کرده و کاملا آن را در سطح سیاسی و امنیتی حفظ کرده بود و از همین رو نیز پرونده کاملا در اختیار شورای عالی امنیت ملی بود. پس از روی کار آمدن دولت نهم پرونده هسته ای تبدیل به یک موضوع سیاست داخلی و اجتماعی شد به نحوی که تلاش شد از آن به عنوان عامل وحدت بخش داخلی استفاده شود.
شعار انرژی هسته ای حق مسلم ماست نیز در همین چارچوب قابل فهم است. با اجتماعی شدن موضوع طبیعتا بخش بیشتری از زندگی اقتصادی و اجتماعی و انگیزشی مردم با موضوع گره خود و پس از آنکه در اوایل دهه نود تحریم های اقتصادی اثر واقعی خود را بر اقتصاد کشور گذاشت کم کم عامل وحدت بخش اثر خود را از دست داده و به بحرانی سیاسی تبدیل شد.
مناظرات انتخابات ریاست جمهوری یازدهم و کشیده شدن اختلافات سیاسی درون حاکمیت به عرصه اجتماعی عملا کارکرد وحدت بخش انرژی هسته ای را برای همیشه از بین برد اما دولت یازدهم در هر صورت توانست از موضوع هسته ای یک عنصر امید بخش اجتماعی و اقتصادی بسازد.
سرنوشت سیاسی برجام و آنچه برای آن در عرصه بین الملل اتفاق افتاد و با خروج آمریکا از آن عملا از کارایی افتاد سبدی که دولت یازدهم همه تخم مرغ هایش را در آن گذاشته بود به یکباره شکست. بنابراین خیلی زود برجام از عنصر امید بخش به یک شکست سیاسی دارای تبعات گسترده اجتماعی تبدیل شد.
با طولانی شدن ماجرای احیای برجام در یک سال و اندی گذشته و مذاکرات طولانی با محتوایی که تلاش می شده است کمتر به اطلاع مردم برسد همانطور که گفته شد به یک ماجرای فرسایشی و خسته کننده تبدیل شده است.
چه سرنوشتی روبروی برجام است
با توجه به شرحی که داده شد و ناامیدی نسبی ای که از به نتیجه ملموس و عینی برجام در زندگی اقتصادی عموم مردم به وجود آمده عملا برجام کارکرد امید بخشی و انگیزه دهی سابق خود در دولت یازدهم را از دست داده است.
به زبان دیگر اینکه انتظار داشته باشیم برجام به یکباره امید اجتماعی را زنده کرده و شرایط را به سال ۹۲ برگرداند انتظار بیجایی است.
البته این واقعیت اگر چه در کوتاه مدت تلخ است اما در بلند مدت نوعی واقع گرایی را در جامعه ایران ایجاد میکند که شاید در آینده با یک شعار انتخاباتی به یک مذاکره سیاسی آن قدر امید نبندند که گویی با حل این مسئله تمام مسائل اقتصادی کشور حل خواهد شد.
در هر صورت به نظر می رسد در زمینه احیای احتمالی برجام و ایجاد امید کاذب و هیجان اجتماعی با توجه به فرسایشی شدن فضای سیاسی نگرانی چندانی وجود نخواهد داشت و جامعه دوره هیجانی سال های نود تا نود و پنج را گذرانده است.
هشدار شکست
اما آن طرف ماجرا به گونه ای دیگر است. در واقع در دنیای تحلیل اجتماعی برعکس یک اتفاق الزاما نتیجه برعکس نخواهد داشت.
دولت سیزدهم با توجه به وضعیت سیاسی ای که در انتخابات ۱۴۰۰ داشت و با یک مشارکت بسیار پایین به قدرت رسید عملا سرمایه اجتماعی بالایی نداشت و در نه ماه گذشته نیز توفیق اقتصادی چندانی را به دست نیاورده بلکه مردم امروز با تورم بالا در اقلام خوراکی روبرو هستند.
وضعیت امید به نظر می رسد در چنین شرایطی وضعیت شکننده و بحرانی است به نحوی که حتی احیای برجام هم آن را زنده نخواهد کرد اما شکست در مذاکرات احیای برجام حداقل برای طبقه متوسط تضعیف شده به نوعی شکست در آخرین راه حل اقتصادی کشور تلقی می شود.
هرچند روی کاغذ این آخرین راه حل نیست و طبیعتا اصل راه حل ها در داخل است اما در هر صورت نوسانات ارز و به تبع تورم های ناشی از آن به جامعه آموخته است که شکست در مذاکرات یعنی گرانتر شدن ارز و گرانتر شدن ارز یعنی تورم.
به بیان ساده تر انتظارات در جامعه امروز به نحوی است که موفقیت مذاکرات احیای برجام شاید آنقدر اثر روانی نداشته باشد که مثلا دلار ۲۸ هزار تومانی را ۲۰ هزار تومان کند اما شکست در آن و اعلام رسمی شکست ممکن است انتظارات قیمتی را به بالای ۳۰ هزار تومان برساند.
جمع بندی
جامعه ایران به دلیل اینکه در یک دوره کوتاه سیاسی با تلاش سیاسیون سطح بالایی از امید اجتماعی را به برجام معطوف کرد و خیلی زود این امید به ناامیدی تبدیل شد به دلیل افراط در این امید بخشی نوعی از شکست روانی اجتماعی را تجربه کرد.
مانند فردی که پس از یک امید عمیق و احساسی با شکست سنگینی روبرو شده و وارد دوره افسردگی شده است. در چنین شرایطی احیای برجام چندان تغییری در وضعیت روحی جامعه ایجاد نمی کند اما شکست آن می تواند غم و مشکلی بر مشکلات قبلی فهم شده و موجب تعمیق ناامیدی و افسردگی شود.
تعدد اخبار و تجربیات از فساد و بی عدالتی نیز به عنوان عوامل مهم و موثر تعمیق ناامیدی و افسردگی اجتماعی قابل توجه است . در آن کنار بازنمایی های رسانه ای و ایجاد حس سرکوب با انعکاس موضوعاتی مانند طرح صیانت همه با هم زمینه اینکه جامعه احساس کند حتی با برجام هم اتفاق مثبتی ایجاد نخواهد شد را فراهم کرده است. در این شرایط اما شکست در احیای برجام این وضعیت را تشدید می کند.
راه حل
به نظر می رسد با توجه به اینکه این فرآیند حدود ده سال در جامعه ایران طول کشیده و خود را به شدت اجتماعی و رفتاری کرده است عملا به یکی از عناصر شناختی جامعه ایران تبدیل شده.
بنابراین هیچ راه حل فوری و اثر بخشی در کوتاه مدت برای این موضوع نمی توان ارائه داد مگر آنکه دولت بتواند به صورت عملی اتفاق مثبتی در عرصه اقتصادی ایجاد کرده و آن را به عنوان جایگزین برجام به عنصری امید بخش تبدیل کند.