چطور با کتاب دوست باشیم؟
عبدالله شفیع آبادی/ روانشناس
کتابخوانی و تاثیر کتاب بر آگاهی و رفتار افراد به ویژه کودک و نوجوان، موضوعی بدیهی است اما آموزش چگونگی انتخاب کتاب و ترویج کتابخوانی در میان افراد باید مورد توجه قرار گیرد.
هر چند به گفته محمد مهدی اسماعیلی، وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی سرانه مطالعه کتاب افزایش یافته و از ۲۰ به ۳۳ دقیقه بدون احتساب کتابهای مذهبی، آموزشی و غیردرسی رسیده اما بازهم برای رشد و توسعه جامعه لازم است این عدد رشد پیدا کند.
کتاب وسیله ای برای رشد انسان و در اختیار قرار دادن اطلاعات لازم برای زندگی است. کتاب بر اساس نوع نیاز، سن و شرایط برای زندگی سالم و بدون دردسر یا با حداقل درگیری و عمر تلف نکردن، اطلاعات لازم را در اختیارمان قرار میدهد.
انتخاب کتاب بستگی به نیاز اطلاعاتی ما دارد، گاهی به اطلاعاتی برای سلامت جسمی و گاهی به اطلاعاتی برای برقراری ارتباط با دیگران و تربیت فرزندان نیاز داریم که در این خصوص باید سراغ کتابی با چنین عنوان و محتوایی برویم.»
بیشک همه مردم اطلاعات ذاتی از مسائل را ندارند و آموختهها در بسیاری از موارد از محیط پیرامونی بهدست آمده که ممکن است این آموختهها درست نباشد و به خطا رود؛ بنابر این باید از یک منبع موثق مانند کتاب برای افزایش آگاهی استفاده کنیم.
در انتخاب کتاب مهم این است که بدانیم در چه حوزههایی میخواهیم رشد کنیم یا اطلاعات خود را به روز رسانی کنیم، البته در این زمینه باید در نظر بگیریم نمیتوانیم هر کتابی را برای خواندن انتخاب کنیم؛ چراکه ممکن است سطح کتاب با سن، دانش و آگاهی ما هماهنگ نباشد.
همچنین در انتخاب کتاب این مهم است که بدانیم کتاب تا چه میزان نیازهای ما را برآورده میکند، برای مثال اگر هدف از خواندن کتاب تربیت صحیح فرزند باشد، باید محتوا و عنوان مناسب در میان کتابها را پیدا کنیم.
در واقع برای انتخاب کتاب باید سواد و کشش آگاهی خود را بسنجیم و با یک قضاوت صادقانه به انتخاب کتاب بپردازیم، به عنوان مثال فردی که زیردیپلم است، نمیتواند کتابهای پیشرفته پزشکی را مطالعه کند. اگر افراد در این خصوص مهارت کافی ندارند، میتوانند با تحقیق از افراد با تجربه یا خواندن چند صفحه کتاب و قضاوت صادقانه خود، این مهم را انجام دهند.
برخی کتابها برای سطوح بالا، متوسط و برخی برای کودکان نوشته میشود که افراد باید این موضوع را مد نظر قرار دهند. وقتی گفته میشود کتاب برای کودکان است تا حد بسیاری نباید کودک را از خواندن منع کرد. البته والدین میتوانند بر انتخاب کتاب کودک نظارت داشتهباشند تا متناسب با فرهنگ و شرایط خانواده باشد.
کودکان انواع مختلف با فرهنگ و خواسته متفاوت هستند، کتابخوانی و روش مطالعه یک تخصص است که باید فرزندان را از اول با این موضوع آشنا کنیم که متاسفانه جامعه ما در این نکته ضعیف است و نسل کتابخوانی نداریم حتی دانشجویان هم کتاب را برای افزایش نمره و نه افزایش درک مطالب میخوانند.
یکی از نکات ضعف نظام آموزشی ما این است که انتخاب و چگونگی مطالعه کتاب را به کودکان آموزش نمیدهد؛ چراکه آموزش این مورد مهم باید از دوره ابتدایی صورت گیرد. این وظیفه به عهده نظام آموزشی است زیرا از همه خانواده نمیتوان انتظار چنین آموزشهای مهمی را داشت، بسیاری از خانوادهها خودشان هم دانش موضوع کتابخوانی را ندارند.
مهمترین وظیفه آموزش و پرورش از اول ابتدایی این است که به مرور زمان باید انتخاب نوع، محتوا و شیوه مطالعه کتاب را به کودکان بیاموزد. متاسفانه بسیاری از فرزندان و بزرگسالان شیوههای مطالعه را نمیدانند و نظام آموزشی از این مسأله غافل است.
انتخاب نوع و محتوا، شیوه مطالعه، نگهداری کتاب، وضعیت فیزیکی بدن هنگام مطالعه کتاب و زمان مطالعه مهارتهایی است که باید هر کودکی پیش از آموختن الفبا بیاموزد، نباید فقط دانشآموزان را وادار به خواندن کتاب کرد بلکه باید شرایط و چگونگی مطالعه را به دانش آموزان آموزش داد.
جامعه به آموزش کتاب و کتابخوانی نیاز دارد بنابراین نباید مدارس را به حال خود رها کرد، متخصصان تعلیم و تربیت باید بر روند فعالیت مدارس نظارت کنند و این مهارت را به کودکان آموزش دهند. حتی اگر کتابی با سن و فرهنگ کودک مطابقت ندارد، باید با ذکر دلایل منطقی راه درست را به او نشان داد.
کتاب یک راهنماست، همانطور که راهنمایان دینی، علمی و هنری در جامعه فعال هستند، هرکتابی هم ما را در یک حیطه خاص راهنمایی میکند؛ بنابراین باید فرزندان از همان کودکی برحسب سن و دانش خود کتاب بخوانند.
کتاب برای آگاهی است و انتخاب نادرست آن باعث صدمه میشود. متاسفانه به والدین در جامعه آموزش کافی نمیدهیم، آنها باید این مسائل را به خوبی بدانند؛ لذا این وظیفه رسانههاست این موضوع را به اطلاع افراد برسانند، چراکه همه به رسانه دسترسی دارند و میتوانند از محتوای آن بهرهمند شوند.