کد خبر: 200902145965
جامعه و فرهنگروزنامهفناوری اطلاعات و ارتباطات

نیاز رابطه عمیق علوم انسانی با استارتاپ ها

مهدی علیپور حافظی/ استادیار گروه علم اطلاعات و دانش‌شناسی دانشگاه علامه طباطبایی

پیش از ورود به بحث لازم است بدانیم استارت‌آپ یا شرکت نوپا چیست. با توجه به مستندات می‌توان چنین گفت که شرکت نوپا، شرکتی است که با ترکیبی از ایده‌های نوآورانه و منابع تجاری شکل می‌گیرد.

استارت‌آپ را می‌توان مجموعه‌ای نوپا و جدید در نظر گرفت که در مرحله اول عملیات خود قرار دارد و راهکار تازه‌ای برای یک مسئله و نیاز، معرفی کرده و بخشی از فعالیت‌های آن مبتنی بر فناوری و به ویژه فناوری‌های نوین است.

از طرفی هم علوم انسانی، علومی است که محور آن انسان و دغدغه‌ها و نیازمندی‌های فردی و اجتماعی او است. ترکیب این دو حوزه به نظر می‌رسد که محور اصلی این پرسش باشد. این پرسش در عمل دارای دو بُعد است. از یک منظر در عمل می‌توان چنین متصور شد که علوم انسانی یکی از مهم‌ترین علوم و نیز یکی از عناصر اصلی در شکل‌گیری استارت‌آپ‌ها قلمداد می‌شود.

زیرا هر استارت‌آپی با همکاری چند متخصص با دانش‌های موضوعی متفاوت و البته مکمل در حوزه مسأله مورد نظر و نیز مسائل مرتبط دیگر مانند مسائل مالی، اداری، بازاریابی و غیره حول محور موضوعی خاص شکل می‌گیرد. بنابراین وجود دانش‌های مختلف یکی از ضرورت‌های اصلی در هر استارت‌آپی است.

این مسأله یکی از دغدغه‌ها و مسائل اصلی استارت‌آپ‌ها است. زیرا نوآفرینان عموماً متخصص موضوعی هستند و اشراف به سایر حوزه‌های مرتبط با فعالیت استارت‌آپی ندارند. همین موضوع یکی از مهم‌ترین دلایل عدم موفقیت استارت‌آپ‌ها است. این دقیقاً همان حوزه‌هایی است که متخصصان علوم انسانی می‌توانند در حوزه فعالیت‌های استارت‌آپی با نوآفرینان همکاری کنند.

به بیانی دیگر این موضوع می‌تواند یکی از محورهای بهره‌گیری از علوم انسانی در شرکت‌های نوآور باشد. هر چند در حوزه علوم انسانی جای ظهور شرکت‌های نوآور با ارائه خدمات زنجیره فعالیت شرکت‌های نوپا خالی است و متخصصان حوزه علوم انسانی می‌توانند با طراحی و اجرای خدمات زنجیره تأمین شرکت‌های نوآور فعالیت‌های مناسبی داشته باشند.

در حال حاضر به دلیل ضرورت نیاز به چنین تخصص‌هایی در شرکت‌های نوآور این فعالیت‌ها به صورت موردی و یا با همکاری افرادی در این شرکت‌ها و یا سعی و خطا توسط نوآوران انجام می‌گیرند. همانگونه که در بالا نیز اشاره شد این موضوع یکی از مهم‌ترین دلایل در عدم موفقیت شرکت‌های نوپا است.

در بُعد دوم که مرتبط با شکل‌گیری فعالیت‌های نوآورانه در حوزه علوم انسانی است، می‌توان اذعان داشت که عموماً استارت‌آپ‌هایی که در حوزه علوم انسانی در کشور شکل گرفته‌اند بسیار محدود هستند. یکی از دلایل اصلی این حوزه خدمت محور بودن حوزه علوم انسانی به‌جای محصول محور بودن (عمدتاً در حوزه‌های تجربی و مهندسی) است.

باور غلطی در حوزه علوم انسانی در کشور شکل گرفته که حوزه‌های علوم انسانی محدوده عملکردی کمی در حوزه فعالیت‌های نوآورانه می‌توانند داشته باشند. همین موضوع و نیز نگاه محصول‌محور به شرکت‌های نوپا از منظر حاکمیتی سبب شده تا موانع زیادی پیش روی شرکت‌های نوپا در کشور به‌وجود آید.

نگاهی به پیشینه آیین‌نامه‌ها و عملکرد حمایتی مختلف در کشور مانند بنیاد ملی نخبگان و معاونت علم و فناوری ریاست جمهوری مؤید همین امر است. این در حالی است که امروزه در سطح بین‌المللی بسیاری از فعالیت‌های نوآورانه در حوزه خدمات شکل گرفته و رشد می‌یابند. هر چند یکی دیگر از دلایل این حوزه دیربازده بودن و یا ناملموس بودن اثرگذاری و کارآمدی نتایج حوزه‌های مرتبط با فعالیت متخصصان علوم انسانی و اجتماعی است.

همین موضوع سبب می‌شود تا سرمایه‌گذاران خصوصی و شتاب‌دهنده‌ها کمتر رغبت به سرمایه‌گذاری در این حوزه‌ها داشته باشند. شرکت‌ها و سازمان‌های دولتی نیز همانگونه که در بالا ذکر شد تمایلی به تحول و سرمایه‌گذاری در این حوزه‌ها ندارند و در بسیاری از موارد تلاش دارند تا خود وارد این حوزه‌ها شده و رقیبی برای فعالان این حوزه‌ها شوند که خود ضربه بزرگی به فعالان و نوآوران حوزه علوم انسانی و اجتماعی زده است.

در نهایت ‌می‌توان گفت، ارتباط خوبی بین حوزه علوم انسانی و شرکت‌های نوپا در کشور شکل نگرفته است و در بالا به دلایل مختلف این موضوع از دو منظر خدمات علوم انسانی به شرکت‌های نوپا و نیز شکل‌گیری شرکت‌های نوپا با محوریت علوم انسانی و اجتماعی اشاره کردم. ‌

عمق بخشیدن به رابطه بین علوم انسانی و استارت‌آپ‌ها امکان‌پذیر است. با این وجود به نظر من لازم است اقدام‌های مقدماتی ابتدا شکل گیرد سپس می‌توان در این زمینه نتایج آنها را شاهد بود. با توجه به دیربازده بودن نتایج فعالیت‌های استارت‌آپی و نیز خدمات محور بودن عمده فعالیت‌ها در این حوزه، باید قانون‌گذاری و حمایت‌های دولتی صورت گیرد.

این حمایت‌ها و قانون‌گذاری‌ها به ویژه در حوزه حمایت شتاب‌دهنده‌ها می‌تواند بسیار با اهمیت تلقی شود. به‌جهت اینکه عمده فعالیت‌های حوزه علوم انسانی با فرهنگ و تعاملات اجتماعی و مسائل مرتبط با آنها در ارتباط است، حمایت نهادهای دولتی می‌تواند قابل توجیه باشد.

از طرفی نیز برخی از فعالیت‌های صورت گرفته در حوزه علوم انسانی نه توسط متخصصان این حوزه بلکه توسط متخصصانی از سایر حوزه‌ها به ویژه حوزه‌های مهندسی شکل گرفته که عمده فعالیت آنها محصول محور است. با توجه به اینکه افرادی که از سایر حوزه‌های دانشی در این حوزه‌ها فعال شده‌اند، و به جهت عدم آشنایی آنها با مسائل این حوزه و نگاه تکنیکال به مسائل، شاهد عدم موفقیت آنها هستیم و یا اینکه نتیجه کارشان دارای کیفیت و مطلوبیت مناسبی نیست.

این موضوع نشان می‌دهد که حوزه‌های علوم انسانی مستعد فعالیت‌های استارت‌آپی است ولی متخصصان معدودی از حوزه علوم انسانی در این فعالیت‌ها نقش ایفا کرده‌اند و کمتر توانسته‌اند اثرگذار باشند.

بنابراین به نظر می‌رسد مسأله دوم در این حوزه مشکل در تربیت متخصصان حوزه‌های علوم انسانی در دانشگاه‌ها است. دانشگاه‌های علوم انسانی نتوانسته‌اند سرفصل‌های درسی و رویکرد آموزشی خود را متناسب با فعالیت‌های استارت‌آپی و نوآورانه به‌روز کنند. از این رو فارغ‌التحصیلان علوم انسانی و اجتماعی کشور فاقد توانمندی در فعالیت‌های استارت‌آپی هستند.

بنابراین بسیار ضروری است تا رویکردهای دانش‌بنیانی و نوآورانه و نیز حضور فعالانه در بازار و مسائل مرتبط با آن در این رشته‌ها به دانشجویان آموزش داده شود. به نظر می‌رسد این دو فعالیت لازمه عمق بخشیدن به حضور علوم انسانی در فعالیت‌های استارت‌آپی هستند.

بیشتر بخوانید
عصر اقتصاد
دکمه بازگشت به بالا