کد خبر: 221003188621
ادب و هنرجامعه و فرهنگروزنامه

یحیی آذری همین جا زندگی می کرد

وحید حاج سعیدی

عقربه های پرشتاب زمان در هیاهوی زنگار زده زندگی و سیلاب فراموشی های پرتکرار در این کهن سرای فانی، باردیگر، آسمانی شدن یکی از دوستان روزهای مبادا و اهل قلم را رقم زدند و برای همیشه عمر، پایان درد ها و آلام یحیی آذری را نوید دادند.

حاج سعیدی

امروز یحیی پس از سال ها دیگر درد نمی کشد و نیاز نیست برای آرامش خانواده و اطرافیانش تمام تلخی های زمانه را در اعماق وجودش دفن کند. آرامش امروز یحیی ابدی و جاودان است.

یحیی که متانت و ادب را با کلمات می آمیخت، هیچگاه پای از دایره ادب فرا نگذاشت و نماد انسانیت و اخلاق بود.

یحیی از جنس مردم همین روزگار بود و با آنها و در کنار آنها زیست. با خنده هایشان می خندید و با اشک هایشان، می گریست. درد و رنج و غم مردم را تنها نمی دید بلکه حس می کرد و می فهمید. درد و غمش هم مردمی بود و از مردم کوچه و بازار به ارث برده بود. یحیی همین جا بین همین مردم زندگی می کرد.

کاش قبل از اینکه بفهمیم ناگهان چه زود دیر می شود و دست به قلم شویم و برای دوستان از دست رفته غمنامه بنویسیم، بنر عرض تسلیت سفارش دهیم، استاتوس و ایموجی غمناک استوری کنیم و … نگاهی به اطراف مان بیندازیم و قبل از اینکه عقربه های زمان دست به یکی کنند، این جمله را بفهمیم و بدانیم و درک کنیم که «یحیی همین جا زندگی می کرد.»

ای کاش اخوان ثالث هیچگاه نسروده بود: «خوشا با خود نشستن، نَرم نَرمَک اشکی افشاندن» کاش به ما می آموختند به جای با خود نشستن و نرم نرمک اشکی افشاندن، با دیگران بنشینیم و با آنها نرم نرمک بخندیم. اصلاً چرا نرم نرمک بخندیم و قهقهه نزنیم؟! یحیی به خنده ما در کنارش بیش از نرم نرمک اشکی افشاندن با خود نیاز داشت.

راستی یحیی همین جا زندگی می کرد.

بیشتر بخوانید
عصر اقتصاد
دکمه بازگشت به بالا