چرا اروپا در حفظ برجام سر در گم است
سیف الله یزدانی
در حالی که اروپایی ها بعضی اقدامات را برای حفظ برجام بعد از خروچ امریکا از این توافق نامه صورت می دهند ، اما اظهارات و جهت گیری هایی را هم بروز می دهند که متناسب با تلاش برای حفظ برجام نیست.
در این نوشتار برای دریافت چرایی این امر نگاهی تاریخی تر به مسئله داریم ، که به نظر می رسد اسنیصال اروپایی ها را بهتر به تصویر می کشد:
جنگ جهانی اول و دوم حاصل ظهور قدرت ها و استعمار گران جدیدی بعد ازانقلاب صنعتی و توسعه قدرت و تحرک ماشین داران دنیا بود که تلاش میکردند مدیریت جهان را بدست بگیرند ، و در همین حال قاره امریکا در انسوی اقیانوس اطلس ، سرزمینی غنی و مستعد بود که اروپایی مدینه فاضله خود را در ان بنا می نها ند. اما پیجیدگی این دوجنگ باعث شد که متفقین به این ذخیره توان خود روی بیاورند ، که در نتیجه ایالات متحده امریکا در دوجنگ جهانی ناجی متفقین شد و درآن سوی اقیانوس اطلس ضمن مصون ماندن ازخرابی های جنگ هم ازفرصت اقتصادی زمان جنگ اروپایی ها بهره برد وهم قهرمان غربی ها شد. تا به نیابت از اروپای غربی مستعمرات آنها را مدیریت کند.
با استقرارسازمان جدید التاسیس ملل متحددر نیویورک وطرح پیشنهادی جرج مارشال وزیر امورخارجه ترومن در سال ۱۹۴۷ برای بازسازی اروپا،هژمونی همه جانیه امریکا را بنا نهاد که نشست” برتون وودز”درسال ۱۹۵۴این هژمونی را با جهان روا کردن دلار تکمیل کرد.
اولین شورشی علیه این اقتدارامریکا،ژنرال دوگل درفرانسه بود،اما الزامات جنگ سردعملا اروپایی ها راازهمراهی دوگل بازداشت.
اروپایی ها که با تحریک فرانسه وآلمان تلاش می کردندسیطره افراطی امریکا را ازبین ببرندبا تاسیس اتحادیه اروپایی قدم های اولیه رابرداشتند و فروپاشی قطب کمونیستی، یعنی اتحادجماهیرشوروی وکم ارزش شدن جایگاه ناتو، به تقویت اتحادیه خود پرداختند، بطوریکه ایجاد سازمان کامل برای اتحادیه و تلاش برای ایجاد کشورهای متحد اروپایی با قانون اساسی ، بانک مرکزی و پول واحد، سعی به ایجاد قدرتی همطراز با ایالات متحده امریکایی کردند.
اما منافع و روابط همه جانبه و درهم تنیده اروپا و امریکا و تلاش امریکایی ها برای پیچیده تر و محکم تر کردن این منافع و روابط، فرایند متحد سازی اروپایی ها را مختل کرده است.
امریکایی ها در سه دهه اخیر هر اقدامی مانند برخورد با لیبی ، حصر اقتصادی ایران، جنگ خلیج فارس، برخورد با روس ها ، جنگ بوسنی، بحران کره و امثال ان را بهانه قرار داده، برای مهار آن بحران ها، اروپایی ها را وارد تعهداتی کرده اند که عملا بعد از رفع بحران مربوطه هم ، این تعهدات به صورت یک رویه باقی مانده است، مسایلی مانند قانون تسویه بدهی های بین المللی ، قانون مبارزه با تامین مالی تروریسم ، تقویت نقش بانکداری در مهار کشور های بحران ساز و… در نهایت تنیدگی اقتصادی ، سیاسی و امنیتی اروپا با منافع امریکا را تقویت کرده است.
مقید نشان دادن روسای جمهوری امریکا به اقدام جمعی این کشور با اروپایی ها، اروپایی ها را از تعجیل در تقویت اتحادیه اروپایی بازمی داشت وامریکایی ها از روش های متعددی به مخدوش کردن روندحرکت اروپایی ها می پرداختند که بحران یونان و معضلات یورو، با شروع تلاش دربعضی از کشورهای اروپایی ازاتحادیه، در برگزیت انگلیس کاملا نمود پیدا کرد. اما کماکان حسن سلوک و اقدامات هماهنگ امریکایی ها آرامش خاطری برای اروپایی ها داشت.
ظهور ترامپ در امریکا و تک رویی های تنش آفرین وی، اروپا را از تاخیر درتقویت اتحادیه اروپایی و قدرتمند کردن یورو پشیمان کرده است، اما دولت های دموکرات امریکا بازیرکی چنان دست و پای اروپایی ها را درخود پیچیده، که خروج ازهژمونی امریکا را سخت و دشوار کرده است.
نحوه مصاف با برجام، در حال حاضر بهانه ایست تا اروپا تلاش کند بندهای امریکایی را از دست و پای خود باز کند. البته این امر در کوتاه مدت ، نه عملی است و نه اروپایی ها قصد دارندعجله کنند، اما برخورد یک جانبه و خود سرانه ترامپ توجیه کافی را برای اقدامات مستقل از امریکا به اروپایی ها داده است.
باید توچه داشت که مدیریت تحولات جهانی ، ظهور قدرت های اقتصادی جدید بخصوص کشور های بریکس، معضلات خاور میانه، چالش های پیدا و پنهان خاوردور و مسایلی از این دست، که اروپا و امریکا در مصاف با آنها ناچار ازیک اتحاد قهری هستند، قدرت مانور و تحرک اروپایی ها را در مقابل بزرگترین نیروی نظامی و اقتصادی دنیا، یعنی ایالات متحده امریکا گرفته است.
به نظر می رسد بحران سازی در روسیه ، ایران ،کره شمالی و حتی راه اندازی گروه های تروریستی مانند داعش و طالبان، بخشی از تلاش های امریکا، برای واهمه دادن ومقید ساختن اروپایی ها به ماندن در اردوگاه امریکایی است.
در واقع امریکا برای حفظ تسلط خود در روابط پولی و بانکی بین المللی و کابردی تر کردن ناتو، باید عملااروپایی ها را نگران خطرات زندگی بدون امریکا بکند ونسبت به جدایی از امریکا بترساند، همان حربه ای که ریچارد نیکسون در زمان حذف طلا از پشتوانه دلار در اوایل دهه ۷۰ میلادی قرن بیستم کرد. واکنون نیز ترامپ در متوسل شدن به همین حربه ها که زمینه واقعی متعددی هم دارد، بیش از هر رییس جمهور قبلی امریکا مبادرت می کند.
به همین دلیل به نظر می رسد سر درگمی اروپا در حفظ برجام و روابط با ایران ، ناشی از این چالش ادامه دار و قدیمی است و موضوع حفظ موفقیت آمیز برجام مطمئنا چالش اروپا و امریکا را ، نه به خاطر ایران، بلکه قدرت گرفتن اروپا ، تشدید و پر ریسک خواهد کرد.