مهدی خاکی فیروز
ماشاءالله خان که تصمیم گرفته بود یک فروشگاه لوازم دیجیتال راه بندازه، با اشتیاق فراوان به بازار رفت و یک غرفه کوچک در یکی از پاساژهای معروف پیدا کرد. اسم فروشگاهش رو هم گذاشت «ماشاءالله دیجیتال» به امید اینکه اسم خودش یه جوری برکت داشته باشه. البته چون پول کم داشت، غرفه¬ای نزدیک سرویس بهداشتی اجاره کرد.
اولین روز کاری، ماشاءالله خان با یک میز پر از کابلهای USB، شارژرهای موبایل و چند لوازم جانبی دیجیتال که از فروشندههای عمدهفروش خریده بود، پشت پیشخوان ایستاده بود. هیچ کس وارد فروشگاهش نشدند البته یکی دو نفرکه قصد خرید نداشتند، فقط برای قیمت پرسیدن یا سوال در مورد نشانی WC به او سر زدند.
پس از مدتی، یک مشتری وارد شد. به محض دیدن مشتری، ماشاءالله خان به سمتش دوید و با صدای بلند گفت: «خرید میکنید؟ شارژر موبایل، کابل USB، یا شاید برای کامپیوتر یک موس!»
مشتری با لبخند گفت: «نه، فقط میخواستم بپرسم فروشگاه شما چه نوع لوازم دیجیتال دارد؟»
ماشاءالله خان که از این سوال کمی متعجب شده بود، با اطمینان پاسخ داد: «آقا، اینجا همه چی داریم! حتی دستگاههای پخش CD که میتونید موزیکهای قدیمی رو گوش بدید! البته شاید اصلا به درد شما نخوره، ولی اگر بخواهید، همین الان براتون بیارم!»
مشتری با حیرت به لوازم روی میز نگاه کرد و گفت: «این دستگاهها که قدیمی شدن! شاید دیگه کسی دنبال CD پخشکن نیست.»
ماشاءالله خان، با نگاه خاصی به مشتری خیره شد و گفت: «مرد حسابی! الان همهچیز آنلاین شده، اما باور کنید این لوازم دیجیتال باحالتر از هر چیزی هستند! مثلا اینجا یک شارژر USB داریم که نهتنها برای موبایل شما کار میکنه، بلکه میتونه برای… برای… یه جورایی روح شما هم شارژ کنه!»
مشتری که حالا کم¬کم متوجه بوی دستشویی در غرفه ماشاءالله خان شده بود، گفت: «خوبه، ولی من چیزی میخواهم که همونطور که گفتید دیجیتال باشه. شاید یک هواکش دیچیتال!»
ماشاءالله خان که فهمید موقعیت فروشگاهش تعریف چندانی ندارد، در حالی که می¬کوشید کولر مغازه را روشن کند، به مشتری گفت: «آقا، به نظرم بهترین گزینه اینه که بیاید یک کولر دیجیتال برای تابستون بگیرید! تازه این کولرها با اینترنت وصل میشن و میتونید دما رو از طریق موبایل کنترل کنید!»
مشتری، با کمی تعجب و کمی خنده، از فروشگاه بیرون رفت. ماشاءالله خان که هنوز هم امیدوار بود، شروع به جلب مشتریهای بیشتر کرد. به خود گفت: «الان که کولر دیجیتال هم راه انداختم، دیگه هیچ مشکلی نیست! میخوام هر چی دستگاه دیجیتال هست وارد کنم و با دست خودم بفروشم!»
اما مشتریان با همان سرعت و حساسیت نسبت به بوی خاص غرفه مآشاءالله خان که ترکیبی از بوی دستشویی و عود بود، فقط میخندیدند و از کنار «ماشاءالله دیجیتال» عبور میکردند، انگار هیچچیز دیجیتالتر از روح ماشاءالله خان نمیشد.