کد خبر: 180902145765
آسیب اجتماعیجامعه و فرهنگروزنامه

عقل و عدل، محرک‌های معرفتی و انگیزشی

حجت الاسلام و المسلمین نجف لک زایی/ پژوهشگر

مشکل در انگیزه‌ها، اندیشه و قوانین است و راه حلی که برای حل این مشکل پیشنهاد شده حکمرانی عاقلانه و عادلانه است. حکمرانی را به معنای راهبری قدرت می‌توان تعریف کرد. حکمرانی عبارت است از راهبری عاقلانه و عادلانه قدرت از مبدا تا مقصد و اینجا شش رکن برای آن در نظر می گیرند.

رکن نخست مبدا است، یعنی از چه نقطه ای بحث شروع می‌شود. رکن دوم مقصد است یعنی جایی که می‌خواهیم برویم. رکن سوم متحرک‌ها یا همان نهادها و کارگزاران هستند که بازیگران حکمرانی هستند. عنصر چهارم به محرک‌ها مربوط می شود. عنصر پنجم مکان یعنی ایران است و عنصر ششم زمان است.

عقل و عدل ناظر به محرک‌های معرفتی و انگیزشی است. ولی عمدتا عقل در جنبه محرک های معرفتی ایفای نقش می‌کند و عدل در جنبه محرک های انگیزشی، ولی هم عقل و هم عدل محصول هر دو محرک هستند.

وقتی از عدالت سخن می گوییم طبق حکمرانی عاقلانه و عادلانه دو نوع عدالت داریم که از یکدیگر جدا هستند. اول عدالت پایه هست و دیگری عدالت اکتسابی است. بخشی از عدالت که دولت باید ناظر به آن سیاست گذاری کند هر دوی این ها است. یعنی دولت باید هوشمندانه بتواند در عرصه حکمرانی میان عدالت پایه ای با عدالت اکتسابی تمایز قائل شود.

عدالت پایه مربوط به نیازهای ضروری می‌شود که در ساحت آن ۵ نهاد، پنج نیاز ضروری در سطح تعریف می‌شود که همه باید از آن برخوردار باشند. اینها برای همه افراد ضروری هستند که در سطح خانواده شامل امکان تشکیل خانواده، و در سطح اقتصاد شامل اشتغال، تغذیه، مسکن و پوشاک می شوند.

در سطح حکومت امنیت دنیوی و اخروی شهروندان مطرح است. در بخش بهداشت سلامت شهروندان در دو بعد معنوی و دنیوی و در بخش تعلیم و تربیت، تزکیه و تعلیم شهروندان مهم است.

لذا دولت‌های اسلامی باید این ضروریات را برای همه شهروندان ایجاد کنند. یعنی نهادهای مربوطه مانند کمیته امداد و بنیاد مستضعفان در این پنج حوزه باید فعال شوند تا به شکل منظومه ای و مجموعه ای عدالت پایه دیده شود.

اما در عدالت اکتسابی دولت باید شهروندان را حمایت و حفاظت کند. مثلا اگر فردی کارخانه ای یا شرکتی تاسیس می کند و فعالیت اقتصادی دارد دولت باید از وی حمایت کند. یعنی دولت باید از اکتساب مشروعی که آن فرد یا شرکت دارد حمایت کند.

حکمرانی یک زنجیره است و برای اینکه منظومه شکل بگیرد باید حداقل ۵ سطح در آن دیده شود: اول سطح قوانین، دوم سطح ساختارها و سیستم‌ها، سوم سطح رفتارها، چهارم کارگزاران و مدیران و پنجم سطح اندیشه ها است.

برای مثال سیستان و بلوچستان ۱۱ درصد مساحت ایران است. این استان را تا به لحاظ حجم و وسعت کم نکنیم نمی‌توان مشکلات آن را حل کرد. مشکل ما ساختاری است و تا این استان به چند استان تقسیم نشود مشکلاتش قابل حل شدن نیست.

در هر موردی مشکل مربوط به یکی از سطوح قوانین، ساختارها، رفتارها یا مدیران باشد.به گمان من مشکل اساسی مربوط به سطح اندیشه ها و انگیزه ها است که به عنصر محرک‌ها مربوط می‌شود و بخشی محرک‌های اندیشه ای است و بخشی محرک‌های انگیزه ای.

محرک های اندیشه ای وقتی می‌تواند یک حکمرانی عاقلانه و عادلانه را پشتیبانی کند که از معرفت وحیانی، عقلانی، تجربی و معرفت شهودی استفاده کند. در وضعیت فعلی نظام آموزشی کشور ما این محرک های معرفتی را پشتیبانی نمی‌کند.

در حوزه محرک‌های انگیزشی باید سطح امیال، خشونت ها، اوهام و خرافات کنترل شود تا ما به عفت، شجاعت و حکمت برسیم. هر مقدار این‌ها در سطح جامعه گسترش پیدا کند عدالت تعریف دقیق تری پیدا می‌کند. بزرگترین چالش پیش روی حکمرانی عاقلانه و عادلانه در ایران چالش انگیزشی و معرفتی است و تا نظریه عدالت منسجم و روشنی ارائه نشود حکمرانی عاقلانه و عادلانه در ایران شکل نمی گیرد.

چالش معرفتی و انگیزشی را باید مراکز دانشگاهی و حوزی حل نمایند، لذا ریشه مشکل و بحران عدالت به فرهنگ، تعلیم و تربیت برمی گردد و اگر مراکز تعلیم و تربیتی را جدی نگیریم حکمرانی به سمت حکمرانی عاقلانه و عادلانه حرکت نخواهد کرد.»

بیشتر بخوانید
عصر اقتصاد
دکمه بازگشت به بالا